دانشگاه محقق اردبیلیناتوانی های یادگیری2251-86734120141120Effects of emotional adjustment on psychological welfare and attributional styles of students with learning disabilities in primary schoolتاثیر آموزش تنظیم هیجانی بر بهزیستی روان شناختی و سبکهای اسنادی دانشآموزان مبتلا به ناتوانی یادگیری مقطع دبستان622214jld-1FAفرح اشکانیکارشناس ارشد روانشناسی بالینی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد خمینحسن حیدریاستادیار گروه روانشناسی و مشاوره، دانشگاه آزاد اسلامی واحد خمینJournal Article20130922The current research is aimed to investigate the effects of emotional adjustment on psychological welfare and attributional styles of students with learning disabilities in primary school. The research population consisted of all elementary school children with learning disabilities in the city of Ardabil. The sample consisted of 40 students with learning disabilities who were randomly selected. For collecting data, psychological well-being questionnaire, attribution style questionnaire, reading disorder diagnosis test, and Keymath math test were used. Multivariate analysis of variance (MANOVA) was used to analyze the data obtained. The results showed that psychological adjustment treatment influences the psychological welfare and attributional style of students with learning disabilities in primary school. That is, it leads to improved psychological well-being and development of internal, sustained, and general attribution style among the students with learning disabilities in primary school. These results have also important implications in the field of prevention, pathology and treatment of this disorder.هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر آموزش تنظیم هیجانی بر بهزیستی روانشناختی و سبکهای اسنادی دانشآموزان مبتلا به ناتوانی یادگیری مقطع دبستان میباشد. جامعهی آماری پژوهش شامل همه کودکان دارای ناتوانی یادگیری مقطع ابتدایی در شهر اردبیل میباشد. نمونهی پژوهش حاضر شامل 40 نفر از دانشآموزان دارای ناتوانیهای یادگیری میباشد که بهصورت تصادفی ساده انتخاب شدند. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامه بهزیستی روانشناختی، پرسشنامه سبک اسنادی، آزمون تشخیص اختلالات خواندن و آزمون ریاضی کی­مت استفاده شد. برای تحلیل دادههای این پژوهش از آزمون تحلیل واریانس چند متغیری(MANOVA) استفاده شد. نتایج نشان داد برنامه درمانی تنظیم هیجانی بر بهزیستی روانشناختی و سبکهای اسنادی دانشآموزان مبتلا به ناتوانی یادگیری مقطع دبستان تأثیر دارد. به این صورت که این برنامه منجر به بهبود بهزیستی روانشناختی و شکلگیری سبکهای اسنادی درونی، پایدار و کلی در دانشآموزان مبتلا به ناتوانی یادگیری مقطع دبستان می­شود. این نتایج نیز تلویحات مهمی در زمینه پیشگیری، آسیب شناسی و درمان این اختلال دارد.دانشگاه محقق اردبیلیناتوانی های یادگیری2251-86734120141120Effectiveness of sensorimotor interventions to increase the attention span of students with learning disabilitiesاثربخشی مداخلات حسیـحرکتی بر افزایش دامنهی توجه دانشآموزان با ناتوانیهای یادگیری2337215jld-2FAغلامعلی افروزاستاد ممتاز روانشناسی، دانشگاه تهرانسوگند قاسمزادهدانشجوی دکتری روانشناسی، دانشگاه تهرانطیبه تازیکیکارشناسی ارشد روانشناسی، دانشگاه تهرانمحمد مهاجریکارشناسی ارشد روانشناسی، دانشگاه تهرانمریم دالوندکارشناسی ارشد روانشناسی، دانشگاه تهرانJournal Article20140725The present study examined the effectiveness of sensory motor interventions on attention span of students with learning disabilities. To do so, 30 students with learning disabilities studying third to fifth grade in Tehran were randomly divided into experimental and control groups. Students were trained by Interventional program including gross and fine motor activities with their sub skills and also sensory activities on sensory perception and discrimination, during 10 weeks (one session per week) in groups. Students in both groups before and after 3, 6 and 9 months after implementation of the intervention program, were assessed by the Attention Test-Toulouse-Pieron and Borden Accuracy Test Gauges. Data analysis was performed using ANOVA with repeated measures. Results showed a significant effect on variables and maintained through the follow up assessments. So, sensorimotor interventions led to increase the attention span of students with learning disabilities. پژوهش حاضر به بررسی اثربخشی مداخلات حسی­ـ­حرکتی جهت افزایش دامنهی توجه دانش­آموزان با ناتوانی­های یادگیری پرداخته است. به­این­منظور 30 دانش­آموز با ناتوانی­های یادگیری پایهی سوم تا پنجم شهر تهران، به­طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. برنامهی مداخله­ای شامل فعالیت­های حرکتی درشت، فعالیت­های حرکتی ظریف و خرده مهارت­های آن­ها و فعالیت­های ادراک حسی و تمیز حسی، طی 10 هفته (هفته­ای یک جلسه) به­صورت گروهی به دانش­آموزان آموزش داده شد. دانش­آموزان هر دو گروه با آزمون مربع­های دنباله­دار تولزـ­پیرون و آزمون دقت­سنج بوردن قبل و بعد از دریافت برنامه، و مجدداً با پیگیری سه، شش و نه ماه بعد از اجرای برنامه مداخله­ای، ارزیابی شدند. در تحلیل داده­ها از آزمون تحلیل واریانس با اندازه­گیری مکرر استفاده شد. نتایج حاصله حاکی از معنیداری و تأثیر برنامه بود که نتایج فوق در مراحل پیگیری نیز حفظ شده بود. بنابراین مداخلات حسی­ـ­حرکتی منجر به افزایش دامنه توجه دانش­آموزان با ناتوانی­های یادگیری می­شود.دانشگاه محقق اردبیلیناتوانی های یادگیری2251-86734120141120Comparing the Quality of Life and Marital Intimacy among Parents of Children with Down syndrome, Parents of Children with Learning Disabilities, and Parents of Normal Childrenمقایسهی کیفیت زندگی و صمیمیت زناشویی والدین کودکان دارای سندرم داون، والدین کودکان دارای ناتوانی یادگیری و والدین کودکان عادی3855216jld-3FAمجتبی امیری مجداستادیار گروه روانشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهرسیده فاطمه حسینیدانش آموخته کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد اسلامی، واحد ابهراصغر جعفریاستادیار گروه مشاوره، دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهرJournal Article20130525This study aimed to compare the quality of life and marital intimacy among parents of children with Down syndrome, parents of children with learning disabilities and parents of normal children. The research method was casual-comparative. Sample size included 170 participants, including 55 parents of children with Down syndrome, 56 parents of children with learning disabilities and 59 parents of normal children. Data were collected through WHO quality of life questionnaire, and Bagarozi marital Intimacy Questionnaire. Data were analyzed using multivariate analysis of variance (MANOVA) and Bonferroni post hoc tests. The results showed that the quality of life of parents with normal children was higher than parents of children with Down syndrome and parents of children with learning disabilities, and the quality of life of parents of children with learning disabilities was also significantly higher than parents of children with Down syndrome. The results also showed that parents of normal children had the highest marital intimacy and parents of children with learning disabilities had higher marital intimacy than parents of children with Down syndrome. Based on the findings of this study it can be concluded that these families need more support and educational and counseling services.پژوهش حاضر به منظور مقایسهی کیفیت زندگی و صمیمیت زناشویی بین والدین کودکان دارای سندرم داون، کودکان دارای ناتوانی یادگیری و کودکان عادی انجام شد. روش پژوهش علی- مقایسه ای بود.170 نفر به روش نمونهگیری خوشهای انتخاب شدند که 55 والدین کودکان دارای سندرم داون و 56 نفر از والدین کودکان دارای ناتوانی یادگیری و 59 نفر والدین کودکان عادی بودند. با استفاده از پرسشنامههای کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت و صمیمیت زناشویی باگاروزی دادهها جمعآوری و بهوسیلهی آزمونهای تحلیل واریانس چندمتغیری (MANOVA) و تعقیبی بونفرونی تحلیل شدند. نتایج نشان داد که کیفیت زندگی والدین کودکان عادی در سطح<br /> 5/0 p≤ به شکل معناداری بالاتر از والدین کودکان مبتلا به سندرم داون و ناتوانی یادگیری بود و سطح کیفیت زندگی والدین کودکان دارای ناتوانی یادگیری نیز به طور معناداری بالاتر از والدین کودکان سندرم داون بود و صمیمیت زناشویی والدین کودکان بههنجار به طور معناداری بالاتر از والدین کودکان مبتلا به سندرم داون و ناتوانی یادگیری بود(5/0 p≤). همچنین صمیمیت زناشویی والدین کودکان دارای ناتوانی یادگیری به طور معناداری بالاتر از والدین کودکان سندرم داون بود. بنابراین می توان نتیجه گرفت که سلامت جسمانی و روانی فرزندان در سطح کیفیت زندگی و صمیمیت زناشوئی والدین نقش دارد و نوع اختلالات کودکان به طور متفاوتی بر ابعاد گوناگون زندگی والدین تأثیر دارد. لذا به منظور تقویت سطح کیفیت زندگی و صمیمیت زناشویی والدین کودکان دارای سندرم داون و ناتوانی یادگیری پیشنهاد می شود مداخلات آموزشی و درمانی بر بهبود مشکلات این کودکان متمرکز شود.دانشگاه محقق اردبیلیناتوانی های یادگیری2251-86734120141120Relationship between self-concept and academic motivation (reading, writing and math) in elementary students with LDرابطهی ابعاد خودپنداره با انگیزش تحصیلی (خواندن، نوشتن و ریاضی) دانشآموزان ابتدایی دارای ناتوانیهای یادگیری5672217jld-4FAسعید آریاپورانعضو هیات علمی دانشگاه ملایر-مدیرگروه روانشناسیمرضیه امیریمنشدانشجوی کارشناسی ارشد روانشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اراکداود تقواییاستادیار گروه روانشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اراکطاهره حق طلباستادیار گروه روانشناسی، دانشگاه ملایرJournal Article20140204Self-concept plays an important role in academic motivation in elementary students with Learning Disabilities (LD). The purpose of this study was to investigate the relationship between self-concept and academic motivation (reading, writing and math) in elementary students with LD. In this correlational study, all students with LD in Brojerd and Malayer cities (67 Students) were selected and they filled out Self-Concept Scale (Burnett, 1994) and Elementary School Motivation Scale (Guay et al, 2005). The Pierson correlation coefficient and multiple regression were used for analyzing the data. Results indicated that there was positive meaningful correlation between reading, writing, math and academic motivation. Also, results showed that there was positive meaningful correlation between cognitive and emotional self-esteem, reading, math, parent and peers relations and school performance self-concept with reading and math motivation and between reading, math, Parent and peers relations and School performance self-concept with writing motivation(p<0.05). According to regression results, cognitive, physical ability and peers relations self-concept were the strongest variables to predict the academic motivation in elementary students with LD (p<0.05). Attention to the role of self-concept in reading, writing and math motivation of students with LD is important for researchers and counselors of LD centers.خودپنداره نقش مهمی در انگیزش تحصیلی دانشآموزان دارای ناتوانیهای یادگیری ایفا میکند. هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطهی ابعاد خودپنداره با انگیزش تحصیلی (خواندن، نوشتن و ریاضی) دانشآموزان ابتدایی دارای ناتوانیهای یادگیری بود. در این پژوهش همبستگی، کل دانشآموز ابتدایی دارای اختلال یادگیری شهرستان بروجرد و ملایر (67 دانشآموز) به صورت کلشماری در تحقیق شرکت نمودند و مقیاسهای خودپنداره (بارنت، 1994) و انگیزش تحصیلی دانشآموزان ابتدایی (گای و همکاران، 2005) را تکمیل نمودند. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از ضریب همبستگی پیرسون رگرسیون چندمتغیری استفاده شد. نتایج همبستگی پیرسون نشان داد که بین خودپنداره (کل) با انگیزش خواندن، نوشتن، ریاضی و انگیزش تحصیلی (کل) رابطهی مثبت معنیدار وجود داشت. همچنین بین عزتنفس شناختی و عاطفی، خودپندارهی خواندن، ریاضی، روابط با والدین و همسالان و خودپندارهی عملکرد مدرسه با انگیزش خواندن و ریاضی و بین خودپندارهی خواندن، ریاضی، روابط با والدین و همسالان و خودپندارهی عملکرد مدرسه با انگیزش نوشتن رابطهی مثبت معنیدار بهدست آمد. بر اساس نتایج رگرسیون، عزتنفس شناختی، خودپندارهی توانایی فیزیکی و خودپندارهی رابطه با همسالان به صورت مثبت قویترین متغیرها برای پیش­بینی نمرات انگیزش تحصیلی دانش­آموزان ابتدایی دارای اختلال یادگیری بوده است (01/0<p). توجه به نقش خودپنداره در انگیزش خواندن، نوشتن و ریاضی دانشآموزان ابتدایی دارای اختلال یادگیری برای پژوهشگران و مشاوران مراکز مربوط به اختلالات یادگیری مهم است.دانشگاه محقق اردبیلیناتوانی های یادگیری2251-86734120141120Instructional multimedia development of dictation assistant (Dicteyar) and its effectiveness on the academic achievement of the second grade students in primary school with dysgraphia in Arakتولید چندرسانهای آموزشی دیکتهیار و اثربخشی آن بر پیشرفت تحصیلی دانشآموزان پایهی دوم با ناتوانی یادگیری املای شهر اراک7388218jld-5FAاسماعیل عظیمیدانشجوی دکتری تکنولوژی آموزشی، دانشگاه تربیت مدرسسعید موسوی پورستادیارگروه روان شناسی و علوم تربیتی، دانشگاه اراکJournal Article20121010The purpose of this study was developing educational multimedia development of dictation assistant (Dicteyar) and its effectiveness on the academic achievement of the students with Dysgraphia. An experimental research method was used and the research included two groups with pretest and posttest. The statistical population included students with Dysgraphia in the second grade of primary schools in Arak city during academic year of 1390-91. Sampling was based on counting everyone and included 39 students. 20 students were randomly assigned to the experimental group and 19 students were randomly assigned to the control group. Students in experimental group were trained by dictation assistant (Dicteyar) and the control group was trained by the traditional method. The academic achievement of dictation exam is used in order to collect data and for the analysis of data, Wilcoxon and Mann Whitney Utests were used. The result has shown the multimedia dictation assistant (Dicteyar) had meaningfully higher academic achievement than traditional method (<em>P</em><0/001). So, multimedia dictation assistant (Dicteyar) is effective in improving Dysgraphia.هدف پژوهش حاضر تولید چندرسانهای دیکتهیار و اثربخشی آن بر پیشرفت تحصیلی دانشآموزان ناتوان در یادگیری املا بود. طرح پژوهش، طرح دوگروهی با پیشآزمون و پسآزمون و روش پژوهش، آزمایشی بود. جامعهی آماری پژوهش شامل دانشآموزان با ناتوانی یادگیری املای پایهی دوم ابتدایی شهر اراک در سال تحصیلی 91-1390 میشد. نمونه به روش تمامشمار انتخاب شد و شامل 39 نفر بود. از این تعداد به تصادف، 20 نفر در گروه آزمایش و 19 نفر در گروه کنترل جایگزین شدند. به مدت 15 جلسه گروه آزمایش با چندرسانهای دیکتهیار و گروه کنترل با روش متداول آموزش دیدند. برای گردآوری دادهها از آزمون املا و جهت تحلیل دادهها از آزمون U منویتنی و ویلکاکسون استفاده شد. یافتهها نشان داد دانشآموزانی که با چندرسانهای دیکتهیار آموزش دیدند نسبت به دانشآموزانی که به روش متداول آموزش دیدند به صورت معناداری پیشرفت تحصیلی بالاتری در درس املا داشتند(001/0P<). بنابراین چندرسانهای دیکتهیار در بهبود ناتوانی یادگیری املا مؤثر است.دانشگاه محقق اردبیلیناتوانی های یادگیری2251-86734120141120Comparing the effectiveness of direct instruction and multimedia training on spelling disorder (Dysgraphia)مقایسهی اثر بخشی روش آموزش مستقیم و آموزش چند رسانهای بر اختلال املا8999219jld-6FAشهاب مرادیدانشجوی کارشناسی ارشد، دانشگاه سمنانعلی محمد رضاییاستادیار گروه روانشناسی، دانشگاه سمنانفرحناز کیان ارثیاستادیار گروه روانشناسی، دانشگاه سمنانJournal Article20120922Dysgraphia is one of the most prevailing learning disorders in students that includes nearly 30 percent of all learning disorders. This study aims at comparing the effectiveness of direct instruction and multimedia instruction on Dysgraphia. The method of this study is experimental with pretest and posttest and control group. After preparing the necessary instruments for this research including spelling instruction software, Karimi Spelling Test and Wechsler Intelligence Scale Children- Review (WISC- R), 39 female students in the third grade of Semnan elementary school were selected bausing multistage sampling method and were divided into three groups. The first group was exposed to independent variable of direct instruction; the second group was exposed to independent variable of multimedia instruction and the third one-control group-received no instruction.After collecting the spelling scores from all three groups in the pretest and posttest, the data was analyzed by SPSS software univariate analysis of variance. The result indicated that direct instruction and multimedia instruction were significantly effective on dysgraphia improvement. Also direct instruction was more effective than multimedia instruction.اختلال املاء یکی از شایع ترین اختلالات یادگیری در بین دانش آموزان می باشد که سی درصد از تمام اختلال های یادگیری را به خود اختصاص داده است. این پژوهش با هدف مقایسه اثر بخشی روش آموزش مستقیم و آموزش چندرسانهای بر اختلال املا انجام شده است. روش پژوهش از نوع پژوهشهای آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون و گروه کنترل است. پس از تهیه ابزارهای لازم برای این پژوهش یعنی نرمافزار آموزش املا ساخته شده خوش خلق و آزمون املای کریمی و آزمون هوش وکسلر برای کودکان، تعداد 39 نفر دانشآموز دختر پایهب سوم ابتدایی با روش نمونهگیری چندمرحلهای از بین مدارس شهر سمنان انتخاب شدند و به صورت تصادفی در سه گروه 13 نفری جایگزین شدند. یک گروه تحت اجرای متغیر مستقل آموزش مستقیم و گروه دوم تحت اجرای متغیر مستقل آموزش چندرسانه ای قرار گرفتند و گروه گواه آموزشی دریافت نکرد. پس از جمع آوری نمره های املای دانش آموزان هر سه گروه در پیش آزمون و پس آزمون داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و به روش تحلیل کوواریانس تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که آموزش مستقیم و آموزش چند رسانه ای به طور معناداری بر بهبود اختلال املاء اثر بخش بوده است. همچنین آموزش مستقیم از آموزش چند رسانه ای اثربخش تر بود.دانشگاه محقق اردبیلیناتوانی های یادگیری2251-86734120141120A comparison of psychological capital and affective styles in students with learning disorder and normal studentsمقایسهی سرمایه روانشناختی و سبکهای عاطفی در بین دانشآموزان پسر با و بدون ناتوانی یادگیری100118220jld-7FAمحمد نریمانیاستادگروه روانشناسی، دانشگاه محقق اردبیلییحیی شاه محمدزادهکارشناس ارشد روانشناسی، دانشگاه محقق اردبیلیعظیم امیدواردانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت آموزشی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات اردبیلخسرو امیدوارکارشناسیارشد روانشناسی بالینی، ادارهی کل بهزیستی استان اردبیلJournal Article20130505The purpose of this study was to Psychological capital and affective styles in students with and without learning disabilities. From among secondary schools students with and without learning disability in Tabriz in 1392 and using a random sampling procedure a sample of 30 of students with LD, and 30 normal students was selected. Data were collected using scales of Psychological capital and affective styles. Multivariate analysis of variance indicated that there is a significant difference between the two groups of students in Psychological capital and affective styles. It can be concluded that students with learning disabilities than students without learning disabilities acquired scored lower in Psychological capital and affective styles. This finding has important implications as regards the education and mental health of exceptional students.
<em> </em>هدف این مطالعه مقایسهی سرمایه روانشناختی و سبکهای عاطفی در دانش آموزان پسر با و بدون ناتوان یادگیری بود. این پژوهش از نوع مقطعی-مقایسهای است. جامعهی آماری این پژوهش شامل کلیه دانشآموزان دورهی راهنمایی با و بدون ناتوان یادگیری شهر تبریز در سال1392 می باشد وآزمودنیهای پژوهش شامل 30 نفر از دانشآموزان مبتلا به ناتوانی یادگیری و 30 نفر از دانشآموزان عادی با استفاده از روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای انتخاب شدند. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامهی سرمایهی روانشناختی و مقیاس سبک های عاطفی استفاده شد. نتایج تحلیل واریانس چند متغیری نشان داد که بین دو گروه از دانشآموزان در سرمایه روانشناختی و سبکهای عاطفی تفاوت معناداری وجود دارد. میتوان نتیجه گرفت دانشآموزان ناتوان یادگیری نسبت به دانش آموزان بدون توانایی یادگیری نمرات پایینتری در سرمایه روانشناختی و سبکهای عاطفی کسب کردهاند. این نتیجه تلویحات مهمی در زمینهی آموزش و ارتقای بهداشت روانی دانشآموزان استثنایی دارد.