Document Type : Research Paper
Authors
1 Professor of Psychology, University of Mohaghegh Ardabili.
2 Corresponding Author: M.A in Psychology, Islamic Azad University Ardabil Branch.
Abstract
Keywords
مقدمه
نوشتن یکی از راههای برقراری ارتباط است و مهارت در آن میتواند زمینه ساز ارتباط بهتر و کاملتر با دیگران باشد. در جهان امروز، افراد با انبوهی از اطلاعات و دانش مواجهاند که برای انتقال و ساماندهی آن باید از آموزش و مهارت کافی برخوردار شوند. با این حال بسیاری از دانشآموزان، رغبت و علاقهای به نوشتن نشان نمیدهند؛ زیرا نمیتوانند افکار خود را به روی کاغذ بیاورند. این مسأله میتواند در پیشرفت تحصیلی آنان تأثیر منفی داشته باشد. مشکلات دانشآموزان نارسانویس از اختلالات یادگیری مشهودتر است (تبریزی، 2010).
اصطلاح نارسانویسی، به اختلالی در زبان نوشتاری اطلاق میشود که به جنبههای مکانیکی و فنی مهارت نوشتن توجه دارد. این اختلال خود را به شکل بدخطی در کودکان دارای هوش متوسط که نارسایی عصبی مشخصی ندارند یا دارای نقصهای آشکار ادراکی- حرکتی نیستند، نشان میدهد (کریمی، 2010). علائمی که نارسانویسی[1] را از دیگر اختلالات یادگیری جدا میسازد که شناخت آنها میتواند تأثیرات نارسانویسی را بر وضعیت شناختی و خلق فرد بیشتر مبرهن سازد. مشکل در نوشتن شکل صحیح حروف و اعداد یکی از این علائم میباشد. گاهی به ظاهر درست مینویسند، اما روند نوشتن غلط است. عوامل چندی در دشواری نوشتن املاء و نارسانویسی کودکان ذکر میشود که عبارتند از: ضعف مهارتهای حرکتی، انتزاعی بودن مطلب، اختلال در ادراک بینایی حروف و کلمات، ضعف حافظهی بینایی و شنوایی، دشواری در انتقال اطلاعات از یک کانال حسی به کانال دیگر یا در پیوندهای حسی، عدم توجه و دقت (تبریزی، 2010).
از جمله متغیرهای مرتبط با نارسانویسی در کودکان میزان زیاد اضطراب و تمایل به تجربه اضطراب یا در اصطلاح حساسیت اضطرابی میباشد. اضطراب به عنوان یک عامل نامساعد، سلامت روانی، موفقیت و عملکرد تحصیلی و به موقع دانشآموزان را بطور جدی تهدید می کند (نریمانی، حسنزاده و ابوالقاسمی، 1391). در این میان، حساسیت اضطرابی به عنوان یک متغیر شناختی، نشان دهندهی تفاوتهای فردی است که به وسیلهی ترس از احساسات اضطرابی (ترس از ترس) مشخص میشود و نشاندهندهی گرایش به فاجعه نمایی در رابطه با پیامدهای چنین احساسهایی است (ریچیا، اسکمیدت، هوفمند و تیمپانو[2]، 2010). حساسیت اضطرابی یک سازهی تفاوتهای فردی است که در آن فرد از نشانههای بدنی که با انگیختگی اضطرابی (افزایش ضربان قلب، تنگی نفس، سرگیجه) مرتبط است، میترسد و اصولاً از این عقیده ناشی میشود که این نشانهها به پیامدهای بالقوهی آسیبزای اجتماعی، شناختی و بدنی منجر میشود. به عبارت دیگر گرایش به ترس، تفسیر فاجعهآمیز نشانههای اضطراب است و از عوامل سببشناختی نگهدارنده و تداوم بخش اکثر اختلالات روانی به ویژه طبقهی اختلالات اضطرابی است و در جهت افزایش پاسخهای اضطرابی و ایجاد ترس از محرکهای برانگیزاننده عمل میکند. حساسیت اضطرابی به سوگیریهایی در بازیابی و پردازش اطلاعات مربوط به محرکهای فراخوان اضطراب منجر میشود که این خود زمینه را برای ابتلای فرد به اختلالات روانی از جمله نارسانویسی فراهم میسازد (گراس[3]، 1999). رضائی و سیفنراقی (2006) در پژوهش خود نشان دادند که دانشآموزان نارسانویس و عادی در ویژگیهای روان شناختی اضطراب، افسردگی، ناسازگاری اجتماعی و کمبود توجه تفاوت معناداری دارند. دیکون وآبراموویتز[4] (2006) در مطالعهای که حساسیت اضطرابی[5] را در افراد مبتلا به اختلالات نوشتاری و افراد بهنجار بررسی کردند، اظهار داشتند که افراد مبتلا به اختلالات نوشتاری، حساسیت اضطرابی بالاتری را نسبت به افراد بهنجار گزارش میکنند.
همچنین یکی از متغیرهایی که با اختلالات نوشتاری و زبانی مرتبط است، عملکرد شناختی میباشد. عملکردشناختی[6] مجموعه فرایند فکری است که به درک و آگاهی از تفکرات و ایدهها میانجامد. این مجموعه شامل تمام جنبههای ادراک، تفکر، استدلال و به یاد آوردن میباشد (جیمز[7]، 2014). همچنین ثابت شده است که عملکردشناختی (توجه، حافظه کوتاه مدت و حافظه بلند مدت) با اختلالات نوشتاری و زبانی مرتبط میباشد (بلیسل[8]، 2004). کوشکی، الیاسوچاوو[9] (2010) در پژوهشی به مطالعهی تغییرات جنبشی و جنبششناسی دستخط در یک تکلیف نوشتن طولانی در کودکان نارسانویس و عادی پرداخت و نتایج نشان داد که دشواریهای مربوط به دست خط یا نارسانویسی، تأثیر عمیقی بر رشد روانی اجتماعی کودکان دارد و10 تا 30 درصد بچههای مدرسه، درکنترل و تسلط بر این مهارت مشکل دارند. نودا[10]و همکاران (2013) در تحقیق خود پیرامون ارتباط علائم اختلال بیش فعالی/ کاستی توجه و اختلال هماهنگی رشدی و عملکرد نوشتاری در دانشآموزان پایهی دوم ژاپنی به این یافته رسیدند که توجه پایین، دقت در نوشتن املا و تسلط بر دست خط را پیشبینی میکند. در پژوهش دیگری که توسط پرونتی، بارنت، ویلموت و پلامب[11] (2014) انجام گرفت مکثها و وقفههای نوشتاری در کودکان دچار اختلال هماهنگی در رشد به اثبات رسید. آنها دریافتند که کودکان مبتلا به اختلال هماهنگی و سازماندهی رشدی در 60 درصد از تکالیف آزاد نوشتاری محول شده، دچار وقفه شدند. واترز و مالوس- آبراموویتز[12] (2005) نیز در پژوهش خود به این نتیجه دست یافت که دانشآموزان نارسانویس دورهی ابتدایی در نوشتن جملهها از فعلهایی استفاده میکنند که با فاعل و قیدهای جمله تناسب ندارد و تا پایان این دوره نوشتههای آنها دارای جملات بیمعنا و واژههای بیتناسب بود. با توجه به این که فاکتورهای مؤثر در رسانویسی نظیر درست نوشتن، به خاطر سپردن کلمات، حافظهی نزدیک، حافظهی کوتاه و بلندمدت و ... مجموعه عملکرد شناختی فرد را شکل میدهند، بنابراین این مسأله محتمل میباشد که آسیب در هر یک از عوامل یاد شده بالا، بتواند به نارسانویسی در فرد منجر شود. نوشتن با توجه به اینکه به عنوان ملموسترین و عینیترین مهارت ارتباطی، در مقایسه با خواندن از خود سند مکتوب برجای میگذارد، بیشتر به آن پرداخته و دربارهی آن بازخواست میشود و مسئلهای چالشانگیزتر شناخته میشود. از طرفی تأثیر عملکرد شناختی (توجه، حافظه کوتاه مدت و حافظه بلندمدت) و حساسیت اضطرابی برعملکرد نوشتاری، کمتر مورد ارزیابی قرارگرفته و باتوجه به اهمیتی که عملکرد ذهنی و یادگیری در سنین مدرسه به ویژه دبستان دارد، این مطالعه با هدف مقایسهی حساسیت اضطرابی و عملکرد شناختی در دانشآموزان با و بدون نارسانویسی انجام شد.
روش
این پژوهش از نوع علّی- مقایسهای بود. در این پژوهش حساسیت اضطرابی و عملکرد شناختی به عنوان متغیرهای وابسته در دانشآموزان با و بدون نارسانویسی (متغیر مستقل) مقایسه شدند.
جامعه، نمونه و روش نمونهگیری: جامعهی آماری پژوهش حاضر شامل کلیهی دانشآموزان مقطع ابتدایی عادی و نارسانویس شهرستان رضوان شهر بود. دانشآموزان نارسانویس بر طبق نظر معلمان مدارس و نمرات املای پایانترم، تشخیص نارسانویسی را دریافت کرده بودند. از جامعه یاد شده با توجه به هدف پژوهش، نمونه ای به حجم 90 نفر به روش تصادفی خوشه ای انتخاب شد. بدین صورت که ابتدا از بین مدارس ابتدایی، 6 مدرسه به صورت تصادفی انتخاب شد. سپس از بین مدارس انتخاب شده 3 کلاس به صورت تصادفی برگزیده شد. در نهایت از بین کلاسهای انتخاب شده در هر مدرسه بر اساس نظر معلمان و نمرات املای دانشآموزان، تعداد 45 نفر دانشآموز نارسانویس انتخاب شدند. جهت مقایسهی این دانشآموزان، تعداد 45 نفر از دانشآموزان عادی نیز به همین روش انتخاب شدند. ملاک ورود به این پژوهش برای کودکان نارسانویس، نظر معلمان دربارهی مهارت نوشتن آنها و طبیعی بودن میزان هوشبهر آنها و داشتن نمرات یک انحراف معیار پایینتر از میانگین بود. باید توجه داشت که حداقل نمونه در پژوهشهای علی- مقایسهای 15 نفر میباشد (دلاور، 2007) که در این پژوهش برای افزایش اعتبار بیرونی در هر گروه 45 نفر انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده ها از ابزارهای زیر استفاده شد:
پرسشنامهی حساسیت اضطرابی ([13]ASI): پرسشنامهی حساسیت اضطرابی یک پرسشنامهی خودگزارشدهی است که 16 گویه دارد. این پرسشنامه توسط ریس و پترسون[14] (1985) ساخته شده و بر اساس مقیاس پنج درجهای لیکرتی (خیلی کم=0 تاخیلی زیاد =4) است. هر گویه این عقیده را منعکس میکند که احساسات اضطرابی به صورت ناخوشایند تجربه میشوند و توان منتهی شدن به پیامد آسیبزا را دارند. درجهی تجربهی ترس از نشانههای اضطرابی با نمرات بالاتر مشخص میشود. دامنهی نمرات بین 0 تا64 است. ساختار این پرسشنامه از سه عاملِ؛ ترس از نگرانیهای بدنی (8 گویه)، ترس از نداشتن کنترل شناختی (4گویه) و ترس از مشاهد هشدن اضطراب توسط دیگران (4 گویه) تشکیل شده است (فلوید، گارفیلد و مارکز[15]، 2005). بررسی ویژگیهای روانسنجی این مقیاس، ثبات درونی آن را (آلفای بین 80/0 تا 90/0) نشان داده است. اعتبار بازآزمایی بعد از 2 هفته 75/0 و به مدت سه سال 71/0 نشان داده است که حساسیت اضطرابی یک سازهی شخصیتی پایدار است (ریس، پترسون، گارسکی و مکنالی[16]، 1986). اعتبار آن در نمونهی ایرانی بر اساس سه روش، همسانی درونی، بازآزمایی و تنصیفی محاسبه شد که برای کل مقیاس به ترتیب ضرایب اعتبار 93/0، 95/0 و 97/0 به دست آمد. روایی همزمان از طریق اجرای همزمان با پرسشنامهی «SCL-90» انجام شد که ضریب همبستگی 56/0 حاصل آن بود. ضرایب همبستگی با نمرهی کل در حد رضایتبخش و بین 74/0 تا 88/0 متغیر بود. همبستگی بین خرده مقیاسها نیز بین 40/0 تا 68/0 متغیر بود (بیرامی، اکبری، قاسمپور و عظیمی، 2012).
پرسشنامه ارزیابی عملکرد شناختی MMSE)): این پرسشنامه توسط فولستین، فولستین و مک هوگ[17] (1975) ساخته شد و متداولترین ابزار غربالگری اختلالات شناختی در سطح جهان است که به زبانهای مختلف ترجمه و در فرهنگهای مختلف استاندارد شده است. این آزمون کوتاه و مختصر بوده و میتوان آن را در 10 دقیقه یا کمتر اجرا کرد. آزمون مورد نظر به این دلیل برای غربال کردن اختلالهای شناختی ابزار رایجی است که تغییرات هوشی را در طول زمان نشان میدهد و اثر بالقوهی عوامل درمانشناسی را روی کارکردهای شناختی نشان میدهد (اوتفرید و استر[18]، 1998). حوزههای شناختی که در این پرسشنامه مورد ارزیابی قرار میگیرند عبارتند از: جهتیابی[19] (10 سوال)، ثبت کلمات[20] (3 سوال)، توجه و محاسبه[21] (5 سوال)، حافظهی نزدیک[22] (3 سوال)، عملکردهای مختلف زبانی[23] (3 سوال) و تفکر دیداری -فضایی[24] (6 سوال). این پرسشنامه دارای 30 سوال و کل امتیاز حاصل از آن، 30 نمره است که نمرهی کمتر از 23 به احتمال وجود اختلال شناختی اشاره میکند. هر پاسخ درست یک امتیاز داشته و دامنه نمرات هر آزمودنی بین صفر تا 30 متغیر است. در پژوهش رضائی، یوسفزاده، موسوی، کاظمنژاد لیلی و خدادادی (2013) میزان همسانی درونی گویههای پرسشنامه ارزیابی عملکرد شناختی (MMSE) با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ 85/0 به دست آمده است.
روش اجرا: پس از اخذ مجوزهای لازم برای شروع پژوهش، هماهنگیهای لازم با مسئولین امر به عمل آمد. سپس آمار مدارس موجود در شهر رضوانشهر استان گیلان از ادارهی کل آموزش و پرورش گرفته شد. در مرحلهی بعد، جهت انتخاب دانشآموزان نارسانویس به مدارس مراجعه کرده و نسبت به نمونهگیری اقدام گردید. قبل از شروع نمونهگیری ضمن هماهنگی با مدیران مدارس، ساعات بیکاری دانشآموزان شناسایی و در ساعات تعیینی با مدیران و معاونین مدارس، به آنها مراجعه گردید. برای جمعآوری دادههای مورد نیاز، ابتدا دانشآموزان نارسانویس گزارش شده توسط معلمان که نمرات درس املای آنها پایینتر از یک انحراف معیار از میانگین بود، شناسایی و پس از برقراری ارتباط و کاهش حساسیت آزمودنیها، راجع به پرسشنامهها و دلایل انتخاب آنها در نمونه، توضیحات لازم از سوی پژوهشگر راجع به نحوهی تکمیل پرسشنامهها ارائه گردیده و آزمودنیها اقدام به تکمیل پرسشنامههای مربوط به حساسیت اضطرابی و عملکرد شناختی نمودند. از آزمودنیها خواسته شد اگر در تکمیل پرسشنامهها با ابهامی مواجه شدند، از پژوهشگر بخواهند توضیح بیشتری جهت روشن شدن مطلب بدهد. در خاتمه از همکاری آنان تقدیر و تشکر به عمل آمد. بعد از تکمیل پرسشنامهها توسط آزمودنی، مجموع دادههای جمعآوری شده، از طریق نرم افزارم آماری 19spss مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. دادهها به کمک شاخصهای توصیفی و تحلیل واریانس چندمتغیری مانوا (MANOVA) تجزیه و تحلیل شدند.
نتایج
میانگین سن گروه دانشآموزان نارسانویس برابر 53/10 سال و دانشآموزان بدون نارسانویسی، 33/10 سال میباشد. طبق نتایج بدست آمده سطح تحصیلات آزمودنیها از اول تا ششم ابتدایی بود. بیشترین فراوانی در هر دو گروه متعلق به دانشآموزان دارای تحصیلات ششم ابتدائی و کمترین فراوانی مربوط به دانشآموزان اول ابتدائی بوده است. همچنین بیشترین فراوانی در وضعیت اقتصادی، مربوط به وضعیت متوسط (حدود 61 درصد کل نمونه) میباشد. 7/26 درصد از دانشآموزان نارسانویس وضعیت اقتصادی پایین، 2/62 درصد متوسط و 1/11 درصد از گروه دانشآموزان نارسانویس، دارای وضعیت اقتصادی خوب بودند. همچنین 1/31 درصد از دانشآموزان عادی، دارای وضعیت اقتصادی پایین، 1/51 درصد متوسط و 8/17 درصد وضعیت اقتصادی خوبی داشتند. جدول 1، میانگین و انحراف معیار نمرات حساسیت اضطرابی و عملکرد شناختی را در افراد نمونه مورد مطالعه نشان میدهد.
جدول 1. میانگین و انحراف معیار حساسیت اضطرابی و خرده مقیاسهای آن در گروههای مورد مطالعه
متغیرها |
شاخصهای آماری |
گروه |
|
نارسانویس |
بدون نارسانویسی |
||
حساسیت اضطرابی |
M |
22/35 |
93/29 |
SD |
73/3 |
02/5 |
|
عملکرد شناختی |
M |
69/19 |
6/23 |
SD |
96/2 |
82/1 |
همان طور که در جدول 1 مشاهده میشود میانگین و انحراف معیار نمرهی حساسیت اضطرابی در گروه دچار نارسانویسی به ترتیب 22/35 و 73/3 و در گروه بدون نارسانویسی به ترتیب 93/29 و 02/5 میباشد. همچنین میانگین و انحراف معیار نمرهی عملکرد شناختی در گروه دچار نارسانویسی به ترتیب 69/19 و 96/2 و در گروه بدون نارسانویسی به ترتیب 6/23 و 82/1 میباشد.
جدول 2. نتایج آزمون معناداری تحلیل واریانس چندمتغیره حساسیت اضطرابی و عملکرد شناختی
متغیر |
نام آزمون |
مقدار |
F |
df فرضیه |
df خطا |
P |
مجذور اتا |
گروه |
اثر پیلای |
497/0 |
93/42 |
2 |
87 |
001/0 |
497/0 |
لامبدای ویلکز |
503/0 |
93/42 |
2 |
87 |
001/0 |
497/0 |
|
اثر هتلینگ |
987/0 |
93/42 |
2 |
87 |
001/0 |
497/0 |
|
بزرگترین ریشه روی |
987/0 |
93/42 |
2 |
87 |
001/0 |
497/0 |
قبل از استفاده از آزمون پارامتریک تحلیل واریانس چندمتغیری، جهت رعایت فرضهای آن، از آزمون باکس و لوین استفاده شد و شرط همگنی ماتریسهای واریانس/ کوواریانس رعایت شد. این آزمون برای هیچ کدام از متغیرها معنادار نبود، در نتیجه استفاده از آزمونهای پارامتریک بلامانع است. همان طور که جدول 2 نشان میدهد سطوح معناداری تمام آزمونها قابلیت استفاده از تحلیل واریانس چندمتغیره را مجاز میشمارد. این نتایج نشان میدهد که در گروههای مورد مطالعه حداقل از نظر یکی از متغیرهای وابسته تفاوت معناداری وجود دارد (001/0>P). مجذور اتا نشان میدهد تفاوت بین گروهها با توجه به متغیرهای وابسته در مجموع معنادار است و 7/49 درصد واریانس مربوط به اختلاف بین گروهها ناشی از تأثیر متقابل متغیرهای وابسته میباشد.
جدول 3. نتایج آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره به روی متغیر حساسیت اضطرابی و عملکرد شناختی
متغیر |
SS |
df |
MS |
F |
P |
Eta |
حساسیت اضطرابی |
37/629 |
1 |
37/629 |
15/32 |
001/0 |
26/0 |
عملکرد شناختی |
17/344 |
1 |
17/344 |
88/56 |
001/0 |
393/0 |
نتایج تحلیل واریانس (جدول 3) نشان داد که میانگین نمرات حساسیت اضطرابی به طور معناداری در دانشآموزان دچار نارسانویسی بیشتر از دانشآموزان عادی است (05/0>P). در حالیکه میانگین نمرات عملکردشناختی بهطور معناداری در دانشآموزان دچار نارسانویسی کم تر از دانشآموزان عادی می باشد (05/0>P).
بحث و نتیجهگیری
هدف از انجام این پژوهش مقایسهی حساسیت اضطرابی و عملکرد شناختی در دانشآموزان با و بدون نارسانویسی بود. نتایج پژوهش نشان داد که بین دو گروه دانشآموزان با و بدون نارسانویسی در حساسیت اضطرابی و عملکرد شناختی تفاوت معناداری وجود دارد. به عبارت دیگر دانشآموزان دچار نارسانویسی، به طور معناداری دارای حساسیت اضطرابی بالاتر و عملکرد شناختی پایینتر نسبت به دانشآموزان عادی هستند. با توجه به عدم پژوهش با این ترکیب از متغیرها در نمونهی مورد نظر و عدم وجود پژوهشهای کاملاً همسان، یافتههای به دست آمده از آزمون فرضیهی فوق با بخشی از نتایج پژوهشهای احدی و کاکاوند (2003)، گلوبوویچ و میلوتینوویچ[25](2012)، نودا و همکاران (2013)، زازیو، کاپاسو و میکلی[26] (2013) و پرونتی و همکاران (2014) همخوانی دارند.
احدی و کاکاوند (2003) عقیده دارند دانشآموز نارسانویس با وجود هوشبهر بهنجار، عملاً میتواند با کلاس همراه گردد. به همین جهت اغلب این افراد به منزلهی فرد عقب مانده، تنبل یا بیانگیزه میپندارند و از لحاظ احساسی و ارزشی آنان را طرد مینمایند که این خود به مرور زمان زمینه را برای دگرگونیهای رفتاری- هیجانی در آنها فراهم میآورد، چرا که از طرفی اضطراب آنها در مقابل تقاضاهایی که زبان نوشتاری ایجاب مینماید، افزایش مییابد و پس از شکستهای مستمر و یأس ناشی از نارسانویسی، دچار احساس شرم و تحقیر میشوند که با گذشت زمان این احساسها عمیقتر میگردد، به گونهای که در بزرگسالی احساس اضطراب، افسردگی و عزت نفس پایین را نشان میدهد.
افراد مضطرب، مستعد واکنش شناختی منفی بیشتری هستند و غالباً حالات اضطرابی به ارزیابی شناختی منفی و واکنشهای فیزیوژیکی نامطلوب منجر می شوند (باطنی، ابوالقاسمی، علی اکبر دهکردی و هرمزی، 1392). همچنین افراد دارای حساسیت اضطرابی بالا، احساساتی مانند ضربان سریع قلب، عرق کردن و گیجی را به عنوان نشانهای از حمله قلبی، شرمساری اجتماعی و بیثباتی روانی تفسیر میکنند. از طرفی باید دقت نمود که احساسات مذکور در دانشآموزان نارسانویس هم به دلیل قرار گرفتن در شرایط اضطرابزای نوشتن دیده میشود. بنابراین باید توجه داشت که احساسات پیش زمینهی اضطراب در کودکان نارسانویس هم مشاهده میشود. حال موتور محرکهای که میتواند این احساسات را تعدیل یا تشدید نماید، میزان حساسیت اضطرابی در دانشآموزان میباشد. با توجه به این که پژوهشهای پیشین، وجود اضطراب بالا را در دانشآموزان دچار نارسانویسی گزارش نمودهاند، به نظر میرسد این گروه از میزان حساسیت اضطرابی بالایی نسبت به کودکان عادی برخوردار بوده و نشانهها و علائم اضطرابزا را به درستی تفکیک و تفسیر نمینمایند.
همان طور که در ادبیات پژوهش اشاره شد دانشآموزان نارسانویس از عملکردهای حرکتی و بدنی مناسبی هم برخوردار نیستند، لذا یک چرخهی معیوب بین احساسات بدنی، ارزیابیها و تفسیرهای منفی و اضطراب وجود دارد که به صورت مداوم و پایدار، فرد را در حالت گوش بزنگی نسبت به نشانههای بدنی مرتبط با اضطراب قرار میدهد (مارتین، ویلجوین، کید و سیدات[27]، 2014). همچنین سطوح بالای حساسیت اضطرابی در دانشآموزان نارسانویس ممکن است با فراوانی افزایش یافتهی نشخوار فکری مربوط به فاجعهسازی مفرط ذهنی، موضوعات مرتبط با اضطراب مانند تحقیر توسط والدین، همسالان و معلمان به دنبال عدم موفقیت در نوشتن ارتباط داشته باشد. بسیاری از معلمان و والدین اهمیت ویژهای برای دقت و تمیزی املاء قائل هستند و دانشآموزان نارسانویس از این بابت به شدت احساس فشار و محدودیت میکنند، حتی هنگامی که معلم در ارزیابی بیان نوشتاری آنان سختگیری زیادی نمیکند، این کودکان خودارزیابی میکنند و به این نتیجه میرسند که نمیتوانند بنویسند، چون نوشتهی آنان تمیز و بیعیب و نقص نیست. گاه والدین نیز این حس را به آنها القاء میکنند که نمیتوانند بنویسند و این فکر به سرعت در کودک رشد کرده و برداشتهای منفی نسبت به نگرش دیگران و تواناییهای شناختی خود پیدا میکنند و این چرخهی شکست آغاز میشود (گلوبوویچ و همکارش، 2012).
در خصوص تفاوت معنادار عملکرد شناختی در دانشآموزان با و بدون نارسانویسی باید توجه داشت که در حالت طبیعی، در مهارت های حرکتی مورد نیاز نوشتن، شخص باید قادر باشد زنجیرهی زمانی خرده مهارتها را برای تشریح یک پاسخ حرکتی و پیچیده به خاطر بسپارد (دی پیترو، اسنایدر و پتک[28]، 2011). دانشآموزان نارسانویس در مقایسه با همسالانشان، واژهها را نامرتبتر و ناخواناتر مینویسند و کمتر از راهبردهای مؤثر برای نوشتن استفاده میکنند. کندی، جهت اشتباه نوشتهها، مشکلات فاصلهگذاری و بیرون از خط نوشتن از مشکلات رایج آنهاست. نکتهی بسیار مهمی که باید در نظر داشت، همبستگی و ارتباط عمیق اجزای مربوط به عملکرد شناختی در یک فرد می باشد. بنابراین اگر در جزء یا اجزایی از عملکرد شناختی فرد، اختلال وجود داشته باشد، بخش های دیگر شناختی فرد را تحت تأثیر قرار خواهد داد.
ولاچوس و کاراپتساس[29] (2003) نشان دادند که کودکان نارسانویس در بازسازی اشکال پیچیدهی ری اوستریت به طور معنی داری کندتر از کودکان عادی عمل میکنند. آنها بر این اساس نتیجه گیری کردهاند که کودکان نارسانویس احتمالاً از دشواریهای شناختی که بر حافظهی دیداری تأثیر میگذارند، بیشتر رنج میبرند.
تبیین تفاوت بین دانشآموزان با و بدون نارسانویسی از لحاظ متغیر عملکرد شناختی الزاماً بر پایهی تواناییهای جسمانی و روان شناختی فردی نبوده و گاه در بررسی تحلیل محتوای پاسخ های شفاهی مادران و معلمان دیده شد که در برخی از مدارس دانشآموزان ناتوان یادگیری بدون هیچ پشتیبانی و آمادگی و آموزش های قبلی در کلاس رها می شوند و نیازهای انفرادی ویژه ی این دانشآموزان اغلب توسط مدارس و معلمان نادیده گرفته میشود، به علاوه اغلب افراد نارسانویس دچار ناتوانی در یادگیری نیز بوده اند. این افراد گاهی در مدارس عادی از بقیهی دانشآموزان جدا میشوند و تعامل و تماس این کودکان با بقیهی دانشآموزان محدود میگردد. در تبیین تفاوت مشاهده شده میتوان به شکل دیگری عمل کرد. کاهش عملکردهای شناختی در دانشآموزان نارسانویس الزاماً به معنای اختلالات شناختی صرف نبوده است. نقش عوامل روان شناختی و محیطی در پایین آمدن سطوح عملکرد شناختی این قشر بسیار تأثیرگذار میباشد. راپاپورت[30] معتقد است که دانشآموزان ناتوان در یادگیری به جای آموختن و کسب نگرشها دربارهی تکالیفی که میتوانند انجام دهند، اغلب به آموختن آنچه نمی توانند انجام دهند، توجه میکنند و این فقدان حرمت نفس مثبت اغلب منجر به خودپنداره و عزت نفس ضعیف در آنان میگردد که در نهایت اضطراب را افزایش و تمرکز بر وظائف محوله را در آن ها کاهش میدهد (کریمی، 2010).
عمل نوشتن به دلیل انتزاعی بودن، نیازمند داشتن حافظهای خوب و تفکر دیداری- فضایی مطلوب میباشد (مورتن، هوستراپ، هرتز و بونده[31]، 2010). برخی از محققان عقیده دارند که بدنویسی معمولاً به دلیل عدم هماهنگی حرکتی آنان است، اما به هر حال عمدهترین عللی که برای نارسانویسی ذکر میشود، عبارتند از: عدم توجه و دقت، ضعف مهارت های حرکتی، اختلال در ادراک بینایی حروف و کلمات، ضعف حافظهی بینایی و شنوایی، دشواری در انتقال اطلاعات از یک کانال حسی به کانال دیگر یا در پیوندهای حسی و انتزاعی بودن مطلب.
بخشی از بحثها روی نتایج بهدست آمده میتواند ناشی از ساختار متفاوت مغزی در دانشآموزان نارسانویس باشد. با توجه به عدم انجام این مطالعه در این حوزه روی دانشآموزان نارسانویس این احتمال قریب به یقین میباشد که مراکز مربوط به جهتیابی، توجه، حافظه، زبان و تفکر فضایی نظیر قشر انتورینال (رابط میان هیپوکامپ و مناطق دیگر مغز)، هیپوکامپ، ساقه مغز، بروکا و ... دارای آسیب جدی بوده و بر روند تصمیمگیری مبتنی بر شناخت در فرد تأثیر میگذارند. در مجموع این مطالعه نشان داد که دانشآموزان دچار نارسانویسی از حساسیت اضطرابی بالا و عملکرد شناختی پایینتری نسبت به دانشآموزان عادی برخوردارند. اجرای تحقیق روی نمونه دانشآموزان مقطع ابتدایی شهرستان رضوانشهر، توان تعمیمدهی و یا به عبارتی اعتبار بیرونی این پژوهش را محدود میسازد. پیشنهاد میشود جهت ارتقای سطح توان نوشتاری افراد با پژوهشهایی در سطح وسیعتر و در مقاطع مختلف تحصیلی به شناسایی قشر آسیبپذیر پرداخت و اقدامات پیشگیرانه را به عمل آورد. همچنین متغیرهای دیگر در مقایسه با دو گروه از دانشآموزان با و بدون نارسانویسی مورد توجه و پژوهش محققان قرار گیرد.
[1]. dysgraphia
[2]. Richeya, Schmidtc, Hofmannd & Timpano
[3]. Gross
[4]. Deacon & Abramowitz
[5]. anxiety sensitivity
[6]. cognition function
[7]. James
[8]. Bellisle
[9]. Kushki, Llyas & Chau
[10].Noda
[11].Prunty, Barnett, Wilmut &Plumb
[12].Waters &Malus–Abramwitz
[13]. Anxiety Sensitivity Index
[14]. Reiss & Peterson
[15]. Floyd, Garfiled & Marcus
[16]. Gursky & Mcnally
[17].Folstein, Folstein &McHugh
[18].Otfried &Esther
[19].Orientation
[20].Registration
[21].Attention-Calculation
[22].Recent memory
[23].Language function
[24].Visuspatial thinking
[25].Golubovic &Milutinovic
[26].Zazio, Capasso &Miceli
[27].Martin, Viljoen, Kidd &Seedat
[28].Di Pietro, Schnider &Ptak
[29].Vlachos &Karapetsas
[30].Rappaport
[31]. Morten, Hulstrup, Hertz & bonde