نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 کارشناس ارشد روانشناسی کودکان با نیازهای خاص، دانشگاه اصفهان
2 دانشجوی دکترای روانشناسی کودکان با نیازهای خاص، دانشگاه اصفهان
3 استادیار گروه روان شناسی و آموزش کودکان با نیازهای خاص، دانشگاه اصفهان
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
The current study is an attempt to compare the attention and executive function profile in normal children and children with Neuropsychological Learning Disabilities. The present study has used an ex-Post facto method. Two groups of mothers (30 mothers of normal children and 30 mothers of learning disabilities children), were selected using cluster sampling method for normal group and simple sampling method for learning disability group. The instrument of this research included, Raven Progressive matrices test and neuropsychological Conner's questionnaire. Data was analyzed using multi variance analysis (MANOVA).The results of this study showed that Significant differences were evident between normal group and learning disability group in attention and executive function secure (P< 0/01). The results indicated that the performance of attention and executive function (problem solving, planning & organizing and behavioral, emotional regulation) in children with learning disabilities is less than normal children.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
کرک (1963) نخستین کسی است که اصطلاح «ناتوانیهای یادگیری»[1] را تعریف نموده است. تاکنون تعاریف مختلفی دربارهی ناتوانیهای یادگیری مطرح شده است. یکی از کاملترین تعاریف توسط «کمیتهی مشترک ملی ناتوانیهای یادگیری» ارائه شده است. بنابراین تعریف «ناتوانیهای یادگیری به گروهی ناهمگن از اختلالات اطلاق میشود که به صورت دشواری جدی در فراگیری و کاربرد گوش دادن، حرف زدن، خواندن، نوشتن و محاسبه تظاهر میکند. این اختلالات احتمالاً منشأ عصبشناختی داشته و دارای یک روند تحولی است که از پیش از دبستان شروع و تا بزرگسالی ادامه پیدا میکند» (گارتلند و استروس یندر[2]، 2007).
اکثر صاحبنظران در زمینهی اختلال یادگیری، این اختلال را به دو دسته تقسیم میکنند: ناتوانیهای یادگیری عصب روان شناختی/ تحولی و ناتوانیهای یادگیری تحصیلی/ پیشرفت (کرک، گالاکر، آناستوزی و کولمن[3]، 2006). ناتوانیهای یادگیری عصب روانشناختی/ تحولی به مشکل در مهارتهای پیش از دبستان بر میگردد. این ناتوانیها مقدمهی ناتوانیهای یادگیری تحصیلی هستند که بعدها روی میدهند(لرنر[4]، 2003). یکی از مشکلات این کودکان که توجه پژوهشگران و صاحب نظران را جلب کرده، ضعف کارکردهای اجرایی آنهاست که تحقیقات بسیاری آن را نشان دادهاند(لوندکوسیت و پرسون[5]، 2001؛ دیویس و برنز[6]، 2001؛ لوگوس[7]، 1995؛ استری هورن[8]، 2002؛ پوزنر[9]، 2001؛ نوبر و اوریلی[10]، 2004؛ جانسون، ایم- بولتر و پاسکوال- لیون[11]، 2003؛ ملتزر[12]، 2007 و گری[13]، 2010).
شواهدی وجود دارد که نشان میدهد کودکان مبتلا به اختلالهای یادگیری در کارکردهای اجرایی مشکل دارند(ون در اسلویس، دی جونگ و وندرلی[14]، 2003). سمرود – کلیکمن(2005) جنبههای عصب روانشناختی کودکان خردسال مبتلا به ناتوانیهای یادگیری را بررسی نمودند و نشان دادند یکی از ویژگیهای کودکان خردسال ناتوان در یادگیری نارسایی در کارکردهای اجرایی و توجه میباشد. همچنین در تحقیقات دیگری، سوانسون، سیز و گربر[15](2006) و سوانسون و جرمن[16](2007) نشان دادهاند که نارسایی در کارکردهای اجرایی و مؤلفههای آن از جمله خودگردانی، بازداری، برنامهریزی، کنترل تکانه و حافظهکاری از متغیرهای پیشانیدی ناتوانیهای یادگیری تحصیلی در سالهای آتی(در مدرسه) میباشند. بول و سریف[17](2001)، ون در اسلویس، دیونگ، و وندرلی[18](2003) و اسپی، دیامید، کویک، استالتس، هامبی و سن[19](2004) اظهار میکنند توانایی کودکان در کارکردهای اجرایی در دوران پیش دبستان میتواند، توانمندی آنها را در خواندن و ریاضیات در سالهای بعد به خوبی پیشبینی کند.
همچنین پژوهشها نشان دادهاند که کودکان دچار ناتوانی یادگیری نسبت به کودکان عادی، در توجه عملکرد پایینتری دارند(رینولذر[20]، 1984؛ هولبورو بری[21]، 1986؛ دنکلا، 1985؛ گیلگر، پنیننگتون و دیفرایس[22]، 1992؛ پنینگتون، گرویسرو ولش[23]،1993؛ 2001، دالن، سونیا بارک، هال و ریمینگتون [24]، 2004 و بوم، اسمدلر و فورسبرگ[25]،2004).
گرستن، جردن و فلوجو[26](2005) و دوکر[27] (2005) در تحقیقاتی نشان دادهاند که نقص توجه در کودکان پیش از دبستان یکی از متغیرهای پیشایندی ناتوانی یادیگری ریاضی در کودکان است. پژوهشی باعنوان عملکرد توجه در جوانان مبتلابه ناتوانیهای یادگیری توسط آن نت[28] (2004) انجام پذیرفت که مقایسه گروهی نشان داد عملکرد توجه به طورمعناداری در گروه ناتوان یادگیری پایین تراست. تحقیقات کورنولدی و مامارلا(2005) نیز نشان داد که افراد با ناتوانیهای یادگیری نقص ویژهای در توجه داشته و دراین زمینه خطاهای بیشتری مرتکب میشوند.
تحقیقات عریضی، عابدی و ناجی(1384)، عابدی(1387)، عابدی، پیروز و یارمحمدیان (1387) و علیزاده و سیف نراقی(1388) نشان داده که کودکان دچار ناتوانیهای یادگیری، در جنبههای عصب روانشناختی به ویژه کارکردهای اجرایی و توجه مشکل دارند و از طرفی دیگر نارسایی در مهارتهای عصب روانشناختی میتواند ناتوانیهای یادگیری کودکان را پیشبینی کند.
رجبی و پاکیزه(1391) در تحقیق خود نشان دادند، دانشآموزانی که مشکل نارسانویسی و به ویژه ترکیب دو یا سه ناتوانی یادگیری را دارند از توانایی حافظه و توجه کمتری برخوردارند. همچنین نتایج پژوهش عابدی(1391) نشان داد که آموزش توجه بر عملکرد ریاضی دانشآموزان با ناتوانی ریاضی مؤثر است.
از مجموعهی تحقیقات فوق چنین استنباط میشود که کودکان دچار ناتوانیهای یادگیری از نظر عملکرد در کارکردهای اجرایی و توجه، در مقایسه با کودکان عادی تفاوت دارند. از این رو هدف اصلی پژوهش حاضر مقایسهی کارکردهای اجرایی و توجه کودکان دچار ناتوانیهای یادگیری و کودکان عادی میباشد.
روش
از نظر روششناسی، پژوهش از نوع روش علّی- مقایسهای میباشد.
جامعه، نمونه و روش نمونهگیری: جامعهی پژوهش را کلیهی کودکان پیش دبستانی پسر عادی و مبتلا به ناتوانیهای یادگیری شهر اصفهان که در سالتحصیلی90-1389مشغول به تحصیل بودند، تشکیل میدهد. نمونهی مورد نظر در این پژوهش60 نفر بودند که30 نفر از کودکان پیش دبستانی عادی بهروش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای بدینترتیب که ابتدا از هر ناحیه آموزشی شهر اصفهان یک مرکز پیشدبستانی انتخاب شد(شهر اصفهان دارای 5 ناحیه آموزشی است) یعنی جمعاً 5 پیش دبستانی انتخاب گردید و پس از آن از میان 5 مرکز، 5 کلاس انتخاب شد و در پایان باتوجه به رضایت آگاهانه والدین و مرکز پیشدبستانی، به کودکان تست ماتریسهای پیشرونده ریون و به والدین کودکان، پرسشنامهی عصب روانشناختی کانرز داده شد. سپس30 نفر از مادران دانشآموزان مبتلا به ناتوانیهای یادگیری بهروش نمونهگیری تصادفی ساده که در سال90-89 به کلینیکهای روانشناختی شهر اصفهان مراجعه نموده بودند، انتخاب شدند. ملاکهای ورود به پژوهش برای مادران کودکان مبتلا به اختلال یادگیری عبارت بود از: الف) نداشتن اختلالات روانی. ب) نداشتن بیماری جسمی خاص. ج) داشتن تحصیلات رسمی حداقل در سطح دیپلم. در نهایت والدین کودکانی که کودکشان از هوش نرمال برخوردار بودند، با توجه به ملاحظات اخلاقی پرسشنامههای عصب روانشناختی کانرز را تکمیل نمودند. در پژوهش حاضر از ابزارهای زیر استفاده شده است:
آزمون ماتریسهای پیشروندهی ریون رنگی کودکان: این آزمون در سال 1956 توسط ریون مورد تجدید نظر قرار گرفته است. این آزمون برای ارزیابی توانایی استدلال کودکان 5 تا 11 سال طراحی شده است و شامل 36 شکل هندسی در سه مجموعهی A.AB,B که در زیر هر شکل هندسی شش شکل آمده است. در واقع این آزمون به عنوان یک آزمون غیرکلامی استدلالی و به عنوان شاخصی از توانش سطح تحول عقلی توصیف شده است(ریون و سامرس[29]، 1986). ضریب پایایی دو نیمه آزمون فوق را برای سنین 6تا14 سال46/0تا92/0 گزارش کردند. همچنین ریون (1986) ضرایب باز آزمایی آزمون تجدید نظر شدهی ریون کودکان 5/6 تا 5/9 سال را به فاصلهی یک سال 60/0 و80/0گزارش کرد، که حاکی از حساسیت آزمون به نوسانهایی در برون داد فعالیت عقلی در اوایل دوران کودکی است. در ایران رجبی ضرایب پایایی باز آزمایی و روایی همگرا را به ترتیب 62/0و 41/0 گزارش نموده است (رجبی،1385).
آزمون عصب روانشناختی کانرز: این آزمون در سال 2004 توسط کانرز برای ارزیابی مشکلات عصب روانشناختی کودکان 5 تا12 سال ساخته شد. این تست مشکلات توجه، عملکرد حسی حرکتی، زبان، کارکردهای اجرایی، حافظه و یادگیری و شناخت در 4 طیف (مشاهده نشده تا شدید) ارزیابی میکند. جدیدی و همکاران در سال 1390 این پرسشنامه را ترجمه و هنجاریابی نمودهاند. جدیدی و همکاران روایی این ابزار را به روش تحلیل عوامل بهدست آوردهاند. آنها روایی سازه این ابزار را مناسب گزارش نمودند و همچنین پایایی این ابزار به روش آلفای کرونباخ 79/0 گزارش شده است(جدیدی،1390)
نتایج
جدول 1. شاخصهای آماری توجه و کارکردهای اجرایی کودکان عادی و ناتوان در یادگیری
شاخصهای آماری متغیرها |
عادی |
LD |
||
M |
SD |
M |
SD |
|
مرکز توجه |
40/1 |
93/0 |
43/3 |
45/1 |
توجه پایدار |
33/1 |
09/1 |
46/5 |
50/2 |
جابهجایی توجه |
26/2 |
98/1 |
16/5 |
00/2 |
تقسیم توجه |
13/3 |
02/2 |
00/5 |
36/2 |
ظرفیت توجه |
20/2 |
73/1 |
73/6 |
24/2 |
برنامهریزی ـ حل مسئله |
76/2 |
58/2 |
76/9 |
75/4 |
سازماندهی رفتاری ـ هیجانی |
40/4 |
14/3 |
06/9 |
71/3 |
جدول 2. برونداد تحلیل تک متغیری تحلیل مانوا توجه و کارکردهای اجرایی کودکان عادی و ناتوان در یادگیری
|
لامبداویلکز |
F |
P |
Eta |
توان آزمون |
گروه |
31/0 |
12/14 |
01/0 |
68/0 |
00/1 |
همانگونه که جدول 2 نشان میدهد بین توجه و کارکردهای اجرایی کودکان عادی و ناتوان در یادگیری در کل درسطح 001/0P< تفاوت معنادار وجود دارد. همچنین با توجه به مجذور اتا میتوان گفت 68 درصد تفاوت دو گروه مربوط به توجه و کارکردهای اجرایی است و توان آزمون (00/1) نیز نشان دهنده کفایت حجم نمونه است.
جدول 3. نتایج تحلیل واریانس چند متغیری (Manova) توجه و ناتوانیهای یادگیری
شاخصهای آماری متغیرها |
dF |
SS |
F |
P |
Eta |
توان آزمون |
||
مرکزتوجه |
1 |
01/62 |
55/41 |
01/0 |
41/0 |
00/1 |
||
توجه پایدار |
1 |
26/256 |
77/68 |
01/0 |
54/0 |
00/1 |
||
جابه جایی توجه |
1 |
15/126 |
80/31 |
01/0 |
35/0 |
00/1 |
||
تقسیم توجه |
1 |
26/52 |
77/10 |
02/0 |
15/0 |
89/0 |
||
ظرفیت توجه |
1 |
26/308 |
84/76 |
01/0 |
57/0 |
00/1 |
||
کل توجه |
1 |
75/3603 |
44/93 |
01/0 |
61/0 |
00/1 |
||
برنامه ریزی–حل مسئله سازماندهی رفتاری-هیجانی |
1 1 |
00/735 66/326 |
22/50 57/27 |
01/0 01/0 |
46/0 32/ |
00/1 99/0 |
||
کل کارکردهای اجرایی |
1 |
66/2041 |
56/54 |
01/0 |
48/0 |
00/1 |
||
جدول 3 نشان میدهد تفاوت بین نمرات ابعاد توجه دو گروه در همهی خرده مقیاسهای توجه در سطح 01/0>P معنادار میباشد. به عبارت دیگر میتوان گفت، بین نمرات دو گروه در خرده مقیاسهای توجه تفاوت معناداری وجود دارد. و بین 15 تا 61 درصد تفاوتها با توجه به مجذور اتا قابل تبیین است. همچنین توان آزمون نشان دهنده کفایت حجم نمونه میباشد.
همچنین نتایج جدول 3 نشان میدهد بین کارکردهای اجرایی کودکان عادی و ناتوان در یادگیری در سطح 01/0>P تفاوت معناداری وجود دارد. بین 32 تا 48 درصد تفاوتها با توجه به مجذور اتا قابل تبیین است و توان آزمون نشان دهندهی کفایت حجم نمونه میباشد.
بحث و نتیجهگیری
هدف پژوهش حاضر مقایسهی نیمرخ کارکردهای اجرایی و توجه کودکان دچار ناتوانیهای یادگیری و کودکان عادی بود. یافتههای پژوهش نشان داد بین کارکردهای اجرایی و توجه دو گروه تفاوت معنادار وجود دارد.
نتایج پژوهش با یافتههای تحقیق کوگ(1995)، لوندکویست و پرسون(2001)، دیویس و برنر(2001)، سیدمن و همکاران(2001)، پوزنر(2001)، استری هورن(2002)، جانسون و همکاران (2003)، نوبر و اوریلی(2004)، استیل(2004)، دوکر(2005)، سوانسون و همکاران (2006)، ملتزر(2007)، سوانسون و جرمن(2007) و گری(2010) همسو است. این محققان در تحقیقات خود نشان دادهاند که بین کارکردهای اجرایی و توجه کودکان دچار ناتوانیهای یادگیری و کودکان عادی تفاوت وجود دارد. آنها گزارش کردهاند که عملکرد کودکان دچار ناتوانیهای یادگیری در آزمونهای کارکردهای اجرایی (حل مسئله، برنامهریزی، سازماندهی) و توجه (توجه انتخابی، توجه پایدار، توجه تقسیم شده، ظرفیت توجه) به طور چشمگیری ضعیفتر از کودکان عادی است.
در تبیین یافتههای پژوهش میتوان گفت، یافتههای پژوهش عملکرد ضعیف کودکان دچار ناتوانی یادگیری در توجه، اعم از توجه انتخابی، توجه پایدار، توجه تقسیم شده و ظرفیت توجه را نشان میدهد. اگرچه کودکان خردسال پیش از دبستان که دارای ناتوانیهای یادگیری عصب روانشناختی هستند هنوز با فعالیتهای جدی یادگیری روبرو نشدهاند، اما اغلب نشانههایی از مقدمات شکست تحصیلی را از خود نشان میدهند. اختلال در توجه میتواند زیربنای مشکلات ادراکی و تحصیلی در کودک باشد. پردازش اطلاعات نیاز به توجه دارد. از میان محرکاتی که از محیط توسط گیرندههای حسی دریافت میشود، آنهایی کاملا پردازش میشوند که بهصورت انتخابی به آنها توجه شود. بهنظر میرسد با توجه به ظرفیت محدود توجه از یک طرف و تعداد بیشمار محرکات محیطی از طرف دیگر، کودکان دچار ناتوانی یادگیری در تمیز قائل شدن بین محرکات اصلی و مورد نیاز و سایر محرکات غیرضروری عملکرد ضعیفی دارند. لذا در فرایند رشد شناختی توانایی ایجاد توجه میتواند در جهتدهی و تعدیل توجه این کودکان مهم باشد. برای دستیابی به این هدف با استفاده از آزمونهای معتبر میتوان کودکانی را که در معرض خطر ناتوانی یادگیری هستند، شناخت و برای آنها برنامهی مداخلهی مناسب طراحی نمود.
از طرف دیگر میتوان گفت که کارکردهای اجرایی تواناییهایی هستند که برای فرآیند یادگیری اهمیت دارند. کارکردهای اجرایی به کودک کمک میکند که عملکرد خود را ارزیابی کند و موانع احتمالی بهبود و پیشرفت خود را شناسایی و رفع نماید. این مهارتها از طریق تجربه، آموزش و یادگیری بهدست میآیند. اکثر کودکان این مهارتها را به صورت خودکار انجام میدهند، ولی کودکان خردسال با ناتوانی یادگیری در این مهارتها در هنگام یادگیری با مشکل مواجه هستند و باید به آنان آموزش داد. کارکردهای اجرایی عملکردهای زیربنایی هستند که نظامهای پیچیده و هدفمندی را به وجود میآورند که پایهی شناخت میگردند. رشد مهارتهای کارکردهای اجرایی در رشد همه جانبهی کودک مؤثر میباشد و احتمالاً رشد و تقویت این مهارتها در کودکان در سالهای اولیهی زندگی پایه و مقدمهی رشد مهارتهای ادراکی و به ویژه نظام شناختی میباشد. لذا ارزیابی همه جانبه و زودهنگام کارکردهای اجرایی میتواند در کمک به کودکان دچار ناتوانیهای یادگیری برای عملکرد تحصیلی در آینده مؤثر واقع شود.
اگرچه پژوهش محدودیتهایی نیز داشته است از جمله: ابزار اندازهگیری و عدم امکان دسترسی به کودکان مبتلا به اختلالات یادگیری که به کلینیکهای روانشناختی مراجعه نکرده بودند، بهطور کلی و با توجه به یافتههای حاصل از این پژوهش میتوان گفت، کودکان دچار ناتوانیهای یادگیری در کارکردهای اجرایی و توجه در مقایسه با کودکان عادی عملکرد ضعیفتری دارند. بنابراین پیشنهاد میگردد که در کار بالینی و آموزشی همهی زمینههای کارکردهای اجرایی(حل مسئله، برنامهریزی، سازماندهی) و توجه (توجه انتخابی، توجه پایدار، توجه تقسیم شده، ظرفیت توجه) بررسی شود. از سوی دیگر پیشنهاد میگردد مدیران و مربیان مراکز پیش دبستانی محیطهای آموزشی غنی همراه با بازیهای توجهی آموزشی طراحی نمایند تا کودکان حداکثر استفاده را در جهت تقویت و بهبود عملکرد کارکردهای اجرایی و توجه ببرند.
[1]. learning disabilities
[2]. Gartland & Strosnider
[3]. Kirk, Gallagher, Anastasiow & Coleman
[4]. Lerner
[5]. Lundqvist- Persson
[6]. Davis & Burns
[7]. Logus
[8]. Strayhorn
[9]. Posner
[10]. Nober & Reilly
[11]. Johnson, Im- Bolter & Pascual- leone
[12]. Meltzer
[13]. Geary
[14]. Van der Sluis, De Jong & Van der leij
[15]. Swanson, Saez & Gerber
[16]. Swanson & Jerman
[17]. Bull & Scerif
[18]. Van der Sluis, De Jong & Van der Leij
[19]. Espy, Diarmid, Cwik, Stalets, Hamby & Senn
[20]. Reynolds
[21]. Holborow & Berry
[22] . Gilger, PenningtonB & DeFries
[23] . Pennington, Groisser & Welsh
[24] . Dalen, Sonuga-Barke, Hall & Remington
[25]. Bohm, Smedler & Forssberg
[26]. Gerste, Jordan & Flojo
[27]. Dowker
[28]. Annette
[29] . Raven & Summers