نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 کارشناس ارشد روانشناسی بالینی، دانشگاه علامه طباطبایی
2 دانشیار گروه روانشناسی، دانشگاه علامه طباطبایی
3 استادیار گروه روانشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران مرکزی
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
The purpose of this study was to determine the effectiveness of bilateral training on self-concept and social skills of the students with dyslexia. This experimental research method was a pretest-posttest with control group. The population of the study is all students in fourth and fifth years of primary school in Nasim-shahr in Tehran in 1392-93. The study sample consisted of 20 students with dyslexia disorder. They were randomly selected from primary schools and assigned to both experimental and control groups (n=10per group). To collect data and diagnose dyslexia, Karami-noori and Moradi reading test, self-concept scale for children (CSCS) of Pierz – Harris and social skills Matson were used.Experimental group was trained for 16 sessions for bilateral training and the control group received no treatment. The results of analysis of covariance showed that the brain bilateral training had an impact on self-concept and social skills. In this regard, it led to increased self-concept and social skills of students with dyslexia. According to these results, it can be said that the bilateral training can be used for the education and treatment of people with dyslexia.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
اختلالیادگیریخاص[1] برمبنای DSM-5[2] ،اختلالی عصبی-رشدی با منشاء زیستی است که موجب نابهنجاریهایی در سطح شناختی میشود. یکی از ویژگیهای اصلی اختلال یادگیری خاص، مشکلات مستمر در مهارتهای تحصیلی اصلی است که شامل سیالی خواندن ، درک خواندن، بیان نوشتاری و استدلال ریاضی است. میزان شیوع این اختلال درکودکان مدرسهای 3 تا 5/17 درصد گزارش شده است(انجمن روانپزشکی آمریکا[3]، 2013). ربر[4] (1985)، در فرهنگ روانشناسی، نارساخوانی[5] را به هرگونه ناتوانی در خواندن اطلاق میکند که بهواسطه آن، کودکان از سطح پایه کلاس خود در زمینه خواندن عقب میمانند و هیچگونه شواهد عینی دال بر نارساییهایی چون عقبماندگی ذهنی، آسیب مغزی یا مشکلات هیجانی و فرهنگی و نیز زبان گفتاری وجود ندارد. از آنجایی که مهارت خواندن برای یادگیری همهی موضوعات درسی و غیردرسی ضروری است، لذا این توانایی و مهارت در زندگی انسان اهمیت فراوانی دارد (راقبیان، اخوان تفتی و حجازی، 1391). نارساخوانی منجر به ناتوانی در جنبههای مختلف زندگی به ویژه شرایط تحصیلی بد دانشآموزان، خودپنداره ضعیف، مشکلات فیزیکی، روانشناختی، روان تنی[6]، اجتماعی و رفتاری میشود(هوییاوو راسل[7]، 2012). در مقایسه با سایر کشورها، پژوهشهای اندکی روی اختلال نارساخوانی در ایران انجام شده است(نریمانی، صادقی، حمیلی و سیاهپوش، 2009؛ نوربخش، 2014).
یکی از مشکلاتی که کودکان مبتلا به نارساخوانی با آن مواجه هستند، خودپنداره ضعیف در این دانشآموزان است. خودپنداره[8]، مفهومی چندبعدی است که اشاره به ادراک فرد از خود در رابطه با ویژگیهایی مانند تحصیلات، نقشهای جنسی و هویت نژادی دارد(هافمن[9]، 2004). خودپنداره مثبت موجب بالارفتن اعتماد به نفس در فرد شده و روابط اجتماعی وی را ارتقاء میبخشد. اما اگر خودپنداره فرد، منفی و نامتعادل باشد، از لحاظ روانی ناسالم شناخته میشود (ساربان، عیسیمراد و طبیبی، 1392). خودپنداره تحصیلی یکی از عوامل روانشناختی قابل توجه است که عملکرد تحصیلی دانشآموزان را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد (میکائیلی، افروز و قلیزاده، 1391؛ خجستهمهر، عباسپور، کرایی و کوچکی، 1391). بهطوری که حتی خودپندارهی اجتماعی دانشآموزان نیز از خودپنداره تحصیلی آنان تأثیر میپذیرد (ترازی و خادمی، 1392). پژوهشگران دریافتند که کودکان و نوجوانان نارساخوان، خودپنداره تحصیلی پایینی نسبت به افراد عادی دارند(هویی او و راسل، 2012؛ باردن[10]، 2008).
از جمله عوامل دیگری که میتواند در روند تحصیلی دانشآموزان مبتلا به نارساخوانی تاثیرگذار باشد، مهارتهای اجتماعی ضعیف است. مهارتاجتماعی[11]، مجموعه رفتارهای فراگرفته شده قابل قبولی است که فرد را قادر میسازد با دیگران رابطه مؤثر داشته و از واکنشهای نامعقول اجتماعی خودداری کند(گرشام و الیوت[12]، 1990). کودکان مبتلا به نارساخوانی در مقایسه با کودکان بهنجار، نقایص پردازش اطلاعات اجتماعی بیشتری دارند(تور- کاسپا و بریان[13]، 1994) وکمتر محبوب و بیشتر طرد شده هستند(واینر و اشنایدر[14]، 2002).
کودکان با اختلالات ویژه یادگیری در مقایسه با کودکان بهنجار، دارای نشانههای بیشتری از آسیبهای عصبی هستند (سیف نراقی و نادری، 2009). بهاینمنظور، میتوان از روشهای مختلفی بهره گرفت. یکی از این روشها، آموزش دو نیمکره مغز و بهکارگیری روشهایی جهت تقویت مراکز مغزی هر دو نیمکره و یکپارچه سازیحسی است. تحریک عصبی با روش علمی به رشد سلولهای مغز شتاب بیشتری میدهد. از آنجا که دو نیمکره میتوانند باهم کار کنند، آموزش به دو نیمه مغز میتواند محیطی معنادار و مرتبط با تجارب شخصی دانشآموز بوجود آورد(استکی، 2006). آموزش دونیمکره مغز، انتقال کارکرد به یک سمت بدن در پی آموزش سمت دیگر و فعال ساختن دونیمکره، بهبود کارکرد چپ دستی درپی آموزش برای راست دستی است(پورافکاری، 1996؛ به نقل از استکی، 2006). در زمینه آموزش دونیمکره مغز از انجام روشهایی جهت فعال نمودن دونیمکره مغزی طی فعالیتهای بازی، حرکت، گوش دادن به موسیقی، استفاده همزمان از دوطرف بدن و یکپارچگیحسی است، استفاده میشود(استکی، 2006). ترزا، می-بنسون، رالی، میلوکس، پرهام، کومار و همکاران[15](2014)، در پژوهشی به این نتیجه رسیدند که درمان یکپارچگی حسی منجر به بهبود عملکرد در زمینههای مختلف میشود که اغلب در طول زمان پایدار بودند. اختلال در یکپارچگی حسی منجر به مشکلات عاطفی و رفتاری و اجتماعی میشود و همه اینها نیز به نوبه خود، خودپنداره و عزت نفس کودکان دچار ناتوانی یادگیری به ویژه نارساخوانی را تحت تاثیر قرار میدهد. میلر، کول و شوئن[16](2007؛ به نقل از ویانا، آندره، میلنارازوک، فریتاس و بارلا[17]، 2013)، در پژوهشی با عنوان تأثیر درمان یکپارچگیحسی در کودکان مبتلا به اختلال یکپارچگیحسی دریافتند که این درمان تاثیرات معناداری را بر مهارتهای اجتماعی و شناختی در مقایسه با افرادی که هیچ درمانی را دریافت نکرده بودند، دارد. پولاتاجکو، لو، میلر، شافر و مکناب[18] (1991) نیز در پژوهشی دریافتند که درمان یکپارچگیحسی، باعث بهبودی معناداری در خودپنداره دانشآموزان مبتلا به نارساخوانی میشود.
دانشآموزان نارساخوان دچار مشکلاتی در زمینههای حواسپرتی، سازماندهی ضعیف رفتار، واکنشهای ضعیف به محرکهای حسی و هماهنگی ضعیف بین حواس مختلف هستند و همه این نشانهها بهطور مستقیم و غیر مستقیم خودپنداره و مهارتهایاجتماعی این کودکان را تحت تأثیر قرار میدهد. این کودکان ممکن است کودکانی تنبل، بیانگیزه، لجوج، دشوار یا با نارساییهای ذهنی در نظر گرفته شوند که باعث ناامیدی، تنش و ناراحتی خود این کودکان و والدینشان میشود(ویانا و همکاران، 2013). با توجه به نتایج پژوهشهای فوق و تحقیقات بسیار اندک در زمینه اثربخشی آموزش دونیمکره مغز و با توجه به اینکه دانشآموزان نارساخوان، خودپنداره و مهارتهای اجتماعی ضعیفی دارند وبهدلیل اینکه جلسات آموزش دونیمکره مغز طوری طراحی شدهاند که میتواند خودپنداره و مهارتهایاجتماعی این کودکان را افزایش دهد، انجام این پژوهش ضروری است. لذا باتوجه به شواهد موجود، پژوهش حاضر درصدد پاسخگویی به این سوال میباشد که آیا آموزش دونیمکره مغز روی خودپنداره و مهارت هایاجتماعی دانشآموزان مبتلا به نارساخوانی مؤثر میباشد؟
روش
روش پژوهش از نوع آزمایشی با طرح پیشآزمون و پسآزمون با گروهکنترل میباشد.
جامعه، نمونه و روش نمونهگیری: جامعهآماری این پژوهش را کلیه دانشآموزان پسر سالهای چهارم و پنجم ابتدایی نسیمشهر تهران در سال تحصیلی 93-92 تشکیل میدهند. نمونه مورد پژوهش شامل 5 مدرسه از دانشآموزان پسر پایه چهارم و پنجم دبستان نسیم شهر میباشد که به روش تصادفی انتخاب شدند. بر اساس ملاکهای تشخیصیDSM-5 و کسب نمره بالا درآزمون نارساخوانی کرمینوری و مرادی (2004)، 20 نفر از میان دانشآموزان به عنوان افراد مبتلا به نارساخوانی انتخاب و بهصورت تصادفی در دوگروه آزمایشی و گروهگواه (هر گروه 10 آزمودنی) گمارده شدند. برای جمعآوری دادههای پژوهش از ابزارهای زیر استفاده شد:
آزمون خواندن و نارساخوانی: این آزمون برای دانشآموزان دختر و پسر پایه اول تا پنجم دبستان یک زبانه (فارسی) و دو زبانه(تبریزی و سنندجی) توسط کرمی نوری ومرادی(2004) هنجاریابی شده وشامل ده آزمون فرعی است. ضریب آلفای کرونباخ آن توسط حیدری، امیری و مولوی (2012)، 82/0گزارش شده است. ضریب آلفای کرونباخ کل آزمون در این پژوهش نیز 82/0 بهدست آمد.
پرسشنامه خودپنداره کودکان (CSCS): پرسشنامه خودپنداره کودکان توسط پییرز-هریس[19] (1969) تهیه شده است. این آزمون شامل هشتاد سوال است که پاسخ آنها بلی یا خیر میباشد. این مقیاس همچنین شامل چهارده سوال دروغسنج است که نشان میدهد آیا کودکان ونوجوانان پاسخ صحیح دادهاند یاخیر. این مقیاس یک آزمون مداد- کاغذی کلامی است که دارای 6 مقیاس فرعی است: رفتار، وضعیت عقلانی و تحصیلی، ظاهر جسمانی و نگرشها، اضطراب، شهرت، شادی و رضایت. این شش مقیاس فرعی که درمقیاس خودپنداره آمدهاند در روانشناسی کودکی و نوجوانی مهم تلقی میشوند. پایایی این آزمون با استفاده از روش بازآزمایی 88/0 و با استفاده از روش دونیمه کردن 79/0 گزارش شده است(شارما[20]، 1984).
پرسشنامه مهارتهایاجتماعی ماتسون: برای سنجش مهارتهای اجتماعی از پرسشنامه مهارتهای اجتماعی ماتسون[21](1983؛ به نقل از یوسفی وخیر، 2003) استفاده شده است. این پرسشنامه شامل 56 سوال است که مهارتهای اجتماعی کودکان 4 تا 18 ساله را میسنجد. پاسخگویی به آن براساس یک شاخص پنج درجهای مقیاس لیکرت با دامنهای از نمره 1(هرگز- هیچوقت) تا 5 (همیشه) میباشد. برای بررسی پایایی مقیاس مهارتهایاجتماعی، ازضریب آلفای کرونباخ و دو نیمهسازی استفاده شده است. مقدار ضریب آلفای کرونباخ وتنصیف برای کل مقیاس یکسان و برابر 86/0 بود. همچنین برای تعیین روایی سازه آزمون از روش تحلیل عاملی با استفاده ازمؤلفههای اصلی استفاده شده است که مقدارضریب kmoبرابر 86/0 بود(یوسفی وخیر، 2003).
روش اجرا: ابتدا برای تمام آزمودنیها(آزمایش و کنترل) درباره اهدف پژوهش، نحوه کار، زمان و مکان جلساتتوضیح داده شد. آموزش دو نیمکره مغز بر روی 10 نفر از آنها اجرا شد و به 10 نفر گروهکنترل هیچگونه آموزشی ارائه نشد. آزمودنیهای گروه آزمایش بطور منظم به مدت 16 جلسه 75 دقیقهای در دوره آموزش دونیمکره مغز حضور یافتند. به فاصله یک هفته هر دو پرسشنامه خودپنداره و مهارتهایاجتماعی مجدداً توسط کل آزمودنیهای گروه آزمایش و کنترل تکمیل گردید. سرانجام دادههای جمعآوری شده با آزمون تحلیل کواریانس و با استفاده از نرم افزارspss 16 مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. برنامه آموزشی ارایه شده درجلسات در جدول 1 آورده شده است.
جدول 1. محتوای جلسات آموزش دونیمکره مغز
محتوای جلسات |
جلسات |
معرفی اولیه، تمرینات حرکتی مانند قدم زدن به جلو، عقب، پهلوها و پریدن، سینه خیز رفتن، راه رفتن و دویدن تقاطعی، راه رفتن ریتمیک، شمارش (مستقیم و معکوس)، پرش تقاطعی، قرار دادن انگشت شست در مقابل هر یک از انگشتان به علاوه دادن تکالیف خانه. |
جلسه اول |
مرور جلسه گذشته، کشیدن شکل و حروف روی قسمتهای مختلف بدن و حدس زدن، پرتاب توپ به هدف به تناوب یا هردو دست، پرتاب به طرف یکدیگر همراه با نام بردن، ضربه به توپ با دست راست، چپ، هر دو دست بعلاوه دادن تکالیف خانه. |
جلسه دوم |
مرور جلسه قبل، خمیربازی و ساختن شکل و تعریف آن، طناب بازی، نگاه کردن به ابرها و گفتن داستان و شعر درباره آن به علاوه تکالیف منزل ( کلیه تمرینات کلاس به علاوه تمرینات جلسه قبل در طی یک هفته انجام شود). |
جلسه سوم |
مرور جلسه قبل، تنفس عمیق بعلاوه گوش دادن به موسیقی، راه رفتن با چشم بسته و حدس زدن جای اشیا، چرخاندن میله و حرکات بالا و پایین رفتن با انگشتان، تمرین چرخش مداد در دست ( با چپ و راست) و تکالیف خانه. |
جلسه چهارم |
مرور جلسات گذشته، ساخت شکل عدد با نخود و عدس، آموزش خلاقیت مانند رنگ کردن کاغذ A4 و سپس با چوب نوک تیز روی آن نقاشی کردن به علاوه تکالیف خانه . |
جلسه پنجم |
بررسی موارد قبل، تنفس عمیق به علاوه موسیقی آرامبخش و گوش دادن به موسیقی با چشم بسته، مچاله کردن کاغذ با هر دو دست و پرتاب آن. گفتن لطیفه و بخاطر سپاری، به علاوه تکالیف خانه . |
جلسه ششم |
مرور جلسات گذشته، تمرین و بازی اولیه و آشنایی با چرتکه، بستن چشم و پیدا کردن راه از میان صندلیها، تمرین نگاه کردن به شمع و بستن چشم برای تمرکز به علاوه تکالیف خانه. |
جلسه هفتم |
بررسی موارد گذشته، بازی با چرتکه جمع اعداد یک رقمی بصورت بلند گفتن مراحل و نتایج، آموزش خلاقیت، بازی با شاقول برای تمرکز به علاوه تکالیف خانه. |
جلسه هشتم |
مرور جلسات گذشته، بالا و پایین انداختن میله با هر دو دست، توپ بازی، کار با چرتکه و بازی نقش، به علاوه تکالیف خانه. |
جلسه نهم |
مرور جلسات گذشته، آموزش خلاقیت ( خواندن قصه و ایجاد تصویر آن روی کاغذ و مقوا با آبرنگ و اکلیل و ....)، تمرین حرکات چشم با دنبال کردن چراغ قوه، گذاشتن چوب کبریت لای لبها و حرکت آن به علاوه تکالیف خانه. |
جلسه دهم |
مرور جلسات گذشته، خواندن داستان و گفتن احساسات مختلف مربوط به داستان، راه رفتن با چشم بسته، کار با چرتکه در مورد اعداد و ارقام بزرگتر به علاوه تکالیف خانه. |
جلسه یازدهم |
مرور جلسات گذشته، تأکید روی فعالیتهای دستی، لیلی کردن با هر پا به صورت جداگانه، چرخاندن توپ روی بدن در حالیکه به صف ایستادهاند. جفت پا پریدن به علاوه تکالیف خانه. |
جلسه دوازدهم |
مرور جلسات گذشته، آموزش خلاقیت (تصور ماشین زمان)، چرخاندن توپ روی بدن با آهنگ پرتاب توپ به هدف و گرفتن، داستانگویی و بازی نقش توسط افراد به علاوه تکالیف خانه. |
جلسه سیزدهم |
مرور جلسه گذشته، آموزش خلاقیت، تمرین ایستادن روی شانه، پا دوچرخه، راه رفتن با گذاشتن کتاب روی سر و حفظ تعادل، پرش جفت پا به علاوه تکالیف خانه. |
جلسه چهاردهم |
آموزش مهارت اجتماعی، تصور بدنی از طریق کشیدن روی تخته در پی کشیدن شکل و عدد و حروف روی پیش آزمودنیها، لمس قسمتهای مختلف پشت بدن و نشان دادن آن روی وایتبرد، شناسایی انگشتان لمس شده در دست به علاوه تکالیف خانه. |
جلسه پانزدهم |
مرور تکالیف ساختن طرح با چوب کبریت از ساده به مشکل، آموزش خلاقیت ( دادن شکل به فرد و ساخت جمله)، گذاشتن توپ بین دو پا و پریدن، ضربه ریتمیک پا بعلاوه تکالیف خانه. |
جلسه شانزدهم |
نتایج
میانگین و انحراف معیار سنی دانشآموزان شرکتکننده در این پژوهش برای گروه آزمایش برابر 70/10 و 65/0 و برای گروهکنترل 5/10 و 84/0 بود. طبق نتایج بهدست آمده از میزان تحصیلات پدر، 20 درصد بیسواد، 25 درصد سیکل، 30 درصد دیپلم و 25 درصد لیسانس بودند. شغل پدر 45 درصد از دانشآموزان، کارگر، 15 درصد بیکار، 20 درصد کارمند بود و 20 درصد هم شغل آزاد داشتند.
جدول2. میانگین و انحراف استاندارد خودپنداره و مهارت هایاجتماعی دانشآموزان مبتلا به نارساخوانی دردوگروه آزمایش و کنترل
SD |
M |
مرحله |
گروه |
متغیر وابسته |
|
58/6 95/6 39/6 79/6 |
30/36 90/42 40/35 80/36 |
پیشآزمون پسآزمون پیشآزمون پسآزمون |
آزمایش
کنترل
|
خودپنداره
|
|
47/10 37/11 20/13 97/13 |
40/77 70/84 10/75 60/76 |
پیشآزمون پسآزمون پیشآزمون پسآزمون |
آزمایش
کنترل |
مهارتهایاجتماعی |
|
همانطور که در جدول 2 مشاهده میشود، میانگین (و انحراف معیار) دانشآموزان مبتلا به نارساخوانی در مرحله پیشآزمون برای گروه آزمایش در خودپنداره 30/36 (و58/6) و مهارتهای اجتماعی40/77 (و47/10) و برای گروه کنترل در خودپنداره40/35 (و 39/6) و مهارتهای اجتماعی10/75 (و20/13) میباشد. همچنین میانگین(و انحراف معیار) دانشآموزان مبتلا به نارساخوانی در مرحله پسآزمون برای گروهآزمایش در خودپنداره90/42 (و95/6) و مهارتهای اجتماعی70/84 (و7/11) و برای گروه کنترل در خودپنداره 80/36 (و79/6) و مهارتهای اجتماعی 60/76 (و97/13) میباشد.
قبل از استفاده از آزمون پارامتریک تحلیل کواریانس جهت رعایت فرضهای آن، از آزمونهای باکس و لوین استفاده شد. براساس آزمون لوین (76/0, P=09/0F=) و آزمون باکس(94/0, P=13/0, F=44/0BOX=) که برای هیچ یک از متغیرها معنا دار نبوده است، شرط همگنی ماتریسهای واریانس/کوواریانس به درستی رعایت شده است.
جدول3 . نتایج آزمون تحلیل کوواریانس جهت تعیین اثربخشی آموزش دونیمکره مغز بر خودپنداره و مهارت اجتماعی دانشآموزان مبتلا به نارساخوانی
متغیرهای وابسته |
منابع تغییرات |
SS |
df |
MS |
F |
P |
خودپنداره |
پیشآزمون |
49/713 |
1 |
49/713 |
17/175 |
001/0 |
گروه |
42/130 |
1 |
42/130 |
01/32 |
001/0 |
|
خطا |
17/65 |
16 |
|
|
|
|
مهارتهایاجتماعی |
پیشآزمون |
60/2703 |
1 |
60/2703 |
80/1 |
001/0 |
گروه |
98/157 |
1 |
98/157 |
30/105 |
001/0 |
|
خطا |
01/24 |
16 |
|
|
|
همانطور که در جدول 3 مشاهده میشود، مقدار F محاسبه شده برای نمرات خودپنداره و مهارتهایاجتماعی در دو گروه آزمایش و کنترل معنادار است. در نتیجه بین میانگین نمرات پسآزمون خودپنداره و مهارتهایاجتماعی در دو گروه آزمایش و کنترل با ثابت نگه داشتن اثر پیشآزمون تفاوت معنادار وجود دارد. مقایسه میانگینهای تعدیل شده دو گروه نشان میدهد که میانگین نمرات خودپنداره در گروهآزمایش(90/42M=) بالاتر از گروهکنترل (80/36M=) است و میانگین نمرات مهارتهایاجتماعی در گروه آزمایشی(70/84M=) بالاتر از گروه کنترل (60/76M=) است. بهعبارتی دیگر، آموزش دونیمکره مغز موجب افزایش خودپنداره و مهارتهای اجتماعی در گروه آزمایش نسبت به گروهکنترل شده است.
بحث و نتیجهگیری
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش دونیمکره مغز بر خودپنداره و مهارتهای اجتماعی دانشآموزان مبتلا به اختلال نارساخوانی بود. یافتههای پژوهش نشان داد که آموزش دونیمکره مغز باعث افزایش خودپنداره آزمودنیهای گروه آزمایش نسبت به گروهگواه شده است. بهعبارت دیگر، آموزشدونیمکره مغز، خودپنداره را در گروه آزمایشی در مقایسه با گروه گواه بطور معناداری افزایش داد. این نتیجه همسو با نتایج پژوهشهای پولاتجکو و همکاران (1991)، ترزا و همکاران (2014)، ویانا و همکاران (2013) میباشد. در تبیین این یافته میتوان گفت که آموزش یکپارچگی حسی باعث افزایش هماهنگی یادگیری، هماهنگی حسی-حرکتی، بهبود گفتار و رفتار و کاهش نارسایی های ذهنی، لجاجت، تنبلی، نومیدی کودکان مبتلا به نارساخوانی میشود و همه این عوامل باعث افزایش خودپنداره و اعتماد بهنفس این کودکان میشود (ویانا و همکاران، 2013).
همچنین نتایج نشان داد که آموزش دو نیمکره مغز باعث افزایش مهارتهایاجتماعی آزمودنیهای گروهآزمایش نسبت به گروهگواه شده است. به عبارتدیگر، آموزش دو نیمکره مغز، مهارتهایاجتماعی را در گروهآزمایشی در مقایسه با گروهگواه بطور معناداری افزایش داد. این نتیجه در راستای نتایج پژوهشهای ترزا و همکاران (2014)، ویانا و همکاران (2013) و میلر و همکاران (2007؛ به نقل از ویانا و همکاران، 2013) میباشد. هنگامیکه آموزش یکپارچگیحسی موثر واقع می شود، باعث افزایش پاسخهای بهنجار، سازگاری هیجانی، بهبود مهارتهای فردی و اجتماعی میشود. زمانی که سیستم عصبی کودکان کارایی بیشتری پیدا میکند، بعضی از آنها در مهارتهای زبانی بهبودی نشانمیدهند، در حالی که سایر کودکان در مدرسه پیشرفت میکنند. اغلب والدین گزارش میکنند که فرزندانشان با آنها بهتر کنار میآیند، اعتماد به نفس بیشتری دارند، سازگاری بهتری دارند و زندگی با فرزندانشان راحتتر شده است (ویانا و همکاران، 2013).
همانگونه که پژوهشهای مروری مختلف نشان میدهد، مفاهیم خودپنداره و مهارتهایاجتماعی در همه افراد از اهمیت بالایی برخوردار است، حال آن که این موضوع در گروه هدفی مثل گروه دانشآموزان مبتلا به اختلالات یادگیری به ویژه نارساخوانها از اهمیت دو چندانی برخوردار میباشد؛ چرا که این گروه با توجه به موقعیت سنی و نیز شرایط ذهنی و شناختی که دارند مستعد انواع مشکلات بهویژه در برخورد با بحرانها و مسائل جدیتر زندگی هستند. بنابراین توجه به این گروه و در نظر گرفتن نیازها و کمبودهای این افراد ما را بر آن داشت که به اجرای این پژوهش بپردازیم. بعضی از دانشآموزان مبتلا به نارساخوانی ممکن است انگیزش پایین، ناتوانی در تمرکز، انزوای اجتماعی، حساسیت افراطی، تکانشی، بیعاطفگی، نفرت و اجتناب از مدرسه، بیماریهای روان-تنی، کجخلقی، شبادراری، رفتارهایجلبتوجه، زورگویی و قلدری، کابوس و بیکفایتی را نشان دهند که با بسیاری از علایم اختلال در یکپارچگی حسی و عدم کارایی نیمکرههای مغز در پردازش اطلاعات حسی وجه اشتراک دارد. در نتیجه با یکپارچه کردن چندگانه حواس و افزایش کارایی نیمکرهها در پردازش اطلاعات، میتوان نشانهها و محدودیتهای ذکر شده در بالا را کاهش داد و با مداخله به موقع و پیشگیرانه از عواقب شدید و غیرقابل برگشت در این کودکان که نیازمند مداخلات سریع و مفید هستند، جلوگیری کرد. نتیجهای که از این پژوهش بهدست آمد این بود که آموزش دونیمکره مغز میتواند به عنوان یک ابزار مهم و کارآمد بهخصوص در این گروه از افراد به کار گرفته شود و تا حد زیادی میتواند در جهت حل این مشکلات و نیز کمک به کنار آمدن مناسب در شرایط و موقعیتهای فشارزا، موثر باشد. همچنین آموزش دونیمکره مغز توانست به این گروه کمک کند تا از عوارض نارسایی در خودپنداره و مهارتهایاجتماعی که تحقیقات مختلف نیز زیانبخش بودن آنها را نشان داده است، بکاهد.
از جمله محدودیتهای پژوهش حاضر مختص بودن پژوهش به پایه تحصیلی چهارم و پنجم ابتدایی و فقدان پیگیری میباشد که تعمیمپذیری نتایج را با مشکل مواجه کرد. همچنین عدم توجه به ویژگیهای جنسی و سنی از دیگر محدودیت های این پژوهش می باشد. لذا پیشنهاد میشود این پژوهش در دیگر مناطق کشور و بر روی مقاطع تحصیلی متفاوت نیز صورت گیرد تا با توجه به شرایط جنسی و سنی بتوان تعمیمپذیری نتایج را با اطمینان انجام داد.
[1]. specific learning disorder
[2]. Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders(fifth edition)
[3]. American Psychiatric Association(APA)
[4]. Reber
[5]. dyslexia
[6]. psychosomatic disorder
[7]. Huiyi Eve & Russell
[8]. self-concept
[9]. Haffman
[10]. Burden
[11]. social skill
[12]. Gresham & Elliote
[13]. Tur-Kaspa & Bryan
[14]. Wiener& Schneider
[15]. Teresa, May-Benson, Roley, Mailloux, Parham & Koomar et al
[16]. Miller, Coll& Schoen
[17].Viana, Andre, MilenaRazuk, Freitas & Barela
[18]. Polatajko, Law, Miller, Schaffer&MacNab
[19]. Piers-Harris
[20]. Sharma
[21]. Matson